سه شنبه ها با شعر: آه ای یقینِ یافته، بازت نمی‌نهم!

از شاملو در وب سایتم قبلا شعر گذاشته ام و درباره اش زیاد حرف زده ام یکی از شاعرانی که از دوران نوجوانی همیشه در پی آثارش بوده ام، و همواره برایم چون یک کوه آن مرد است. اما این سه شنبه به پیشنهاد یک دوست عزیز شعر ماهی را گذاشتم. این شعر احتمالا به حال و روز این روزهای آن دوست عزیز خوانده است با خود من هم عجیب می خواند.  من هم این روزها به دنبال یک یقین گریزپا هستم، و بس امیدوار.

شعر ماهی را علیرضا عصار هم خوانده است.

شاملو در این شعر یقین را به زیبایی در هیئت یک زن سروده است. و امید را که در صحیفه شاعران معمولا چیزی بس دور و ناپیداست را در خود یافته و حتی در بدترین دقایق این شام مرگزای، در شوره زار یاس و در آستان یاس  از آن سخن می گوید.

شعر ماهی

من فکر می‌کنم
هرگز نبوده قلبِ من
اینگونه
گرم و سُرخ:

احساس می‌کنم
در بدترین دقایقِ این شامِ مرگ‌زای
چندین هزار چشمه‌ی خورشید
در دلم
می‌جوشد از یقین؛
احساس می‌کنم
در هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زارِ یأس
چندین هزار جنگلِ شاداب
ناگهان
می‌روید از زمین.

آه ای یقینِ گم‌شده، ای ماهیِ گریز
در برکه‌های آینه لغزیده توبه‌تو!
من آبگیرِ صافی‌ام، اینک! به سِحرِ عشق؛
از برکه‌های آینه راهی به من بجو!

من فکر می‌کنم
هرگز نبوده
دستِ من
این سان بزرگ و شاد:

احساس می‌کنم
در چشمِ من
به آبشرِ اشکِ سُرخ‌گون
خورشیدِ بی‌غروبِ سرودی کشد نفس؛

احساس می‌کنم
در هر رگم
به هر تپشِ قلبِ من
کنون
بیدارباشِ قافله‌یی می‌زند جرس.

آمد شبی برهنه‌ام از در
چو روحِ آب
در سینه‌اش دو ماهی و در دستش آینه
گیسویِ خیسِ او خزه‌بو، چون خزه به‌هم.

من بانگ برکشیدم از آستانِ یأس:
«ــ آه ای یقینِ یافته، بازت نمی‌نهم!»

نگاهی به شعر “ماهی” شاملو از دریچه ای دیگر

ماهی با صدای شاملو

ماهی با صدای علیرضا عصار

5 دیدگاه برای “سه شنبه ها با شعر: آه ای یقینِ یافته، بازت نمی‌نهم!

  1. من آبگیرِ صافی‌ام، اینک! به سِحرِ عشق؛
    از برکه‌های آینه راهی به من بجو!

    معصومه جان “یقین” کلمه ی گم شده ی این روزهای منه.من هر بار این شعر رو میخونم به این فکر میکنم “چندین هزار چشمه ی خورشید” خاطره ی عشق ها،دوستی ها،باورهای ساده نوجوانی و تک لحظه های نابیه که تو این ۳۰ سال میتونم به یاد بیارم.
    برای من “سحر عشق” با تمام تفاسیر هنوز نجات دهندست.

    1. ممنون بابت بیان حس خوبت فائقه جان
      همین حس های خوب که گفتی گاهی نجات دهنده ان، همین ها ما رو از تاریکیهایی که ناخواسته ارمغان زندگی مدرن هست نجات میده و معنای متفاوتی به زندگیمون میده.
      زندگی ات همیشه پر معنا و پر عشق باشه همونجور که خودت تفسیر می کنی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.