شاید مخاطب اصلی این کتاب جامعه آمریکا باشد که خودش را غرق در تلاش و موفقیت و خوشی میخواهد و میانه کمتری با بغض اندوه دلتنگی غم و…دارد.
و ما به عنوان جوامعی که خوی شرقی داریم با این احساسات بیگانه نباشیم یا حداقل کمتر راه را به رویشان ببندیم و از آنها احساس شرم داشته باشیم و مخفی شان کنیم.
بسیاری از آداب و رسوم به جامانده از روزگاران کهن این دیار نیز ما را به پاسداشت این احساسات تشویق می کنند مثلا مراسم عزاداری در مرگ عزیزی…
اما ما هم بنا به دلایلی شاید تحت تاثیر جوامع غربی یا کتابهای انگیزشی یا هر چیز دیگر خود را از این احساسات مبرا بخواهیم و اجازه ندهیم غمگین شویم. این کتاب برای ما هم خوب خواهد بود و تاکیدی دوباره بر تجربه همه احساسات و پاسداشت آنهاست.
خلاصه اینکه این کتاب درباره به رسمیت شناختن احساس اندوه است بویژه برای جامعه صفراوی- دموی آمریکایی و میگوید چطور میتوانیم در جامعهای که اندوه و اشتیاق خودش را نادیده میگیرد سالمتر زندگی کنیم؟
سوزان کین در این کتاب این باور را مطرح میکند که تجربه حالات خلقی پایین مانند حزن، اشتیاق، فراق و چشمبهراهی و عطش رسیدن به امری یا کسی، در رشد و سلامت انسان ها بسیار موثر هستند.
افرادی که در کنار شادی و شعف، درجاتی از یاس و حسرت را تجربه میکنند شادکامتر هستند. داشتن ترکیبی از احساسات غم و شادی پایدارتر و سازندهتر از شادی خالص است. حتی هنر و موسیقی حزین ماندگاری بیشتری در تاریخ داشته است.
بخشهایی از کتاب تلخ و شیرین
کاشف به عمل آمده که امریکاییها بیش از تمام جوامع دنیا لبخند میزنند. پژوهشی از کوبا کریس، روانشناس لهستانی، نشان داده که درژاپن، هند، ایران، آرژانتین، کره جنوبی و مالدیو، لبخند را ریا، حماقت یا هر دو میدانند. بسیاری از جوامع معتقدند ابراز شادی دعوتکنندهی بدشانسی و نشان خودخواهی، سطحیاندیشی و حتی ناخوشایندی و شرارت ذهن است. براساس پادکست اینویزیبیلیا، وقتی مکدونالد اولین شعبهاش را در روسیه دایر کرد، شاغلان محلی از این فرهنگ سرخوشی کارمندان تعجب کردند. میپرسیدند این لبخند امریکاییها چیست؟ به قول یکی از کارمندان: همهی ما نسبت به زندگی جدی هستیم، چون زندگی یعنی کشمکش و کلنجار. همیشه کمی از لبخند امریکاییها میترسیدیم.
به نظر من، میترسیدند چون میدانستند این لبخند واقعی نیست و نمیتواند باشد. این راز بزرگ ما امریکاییها بوده که تازه دارد برملا میشود: ما کمتر از شهروندان دیگر کشورها شاد هستیم و شادیمان بسیار کمتر از چیزی است که نشان میدهیم. حتی قبل از اینکه اسمی از کرونا بشنویم، حتی قبل از اینکه تفرقههای سیاسی فراگیر شود، حدود ۳۰ درصد از امریکاییها در طول عمرشان دچار اضطراب و حدود ۲۰ درصد دچار افسردگی شدید میشدند و بیش از پانزده میلیون نفر بهمدت بیش از پنج سال داروی ضدافسردگی استفاده کرده بودند. این را مؤسسهی ملی سلامت روان و مجلهی انجمن پزشکی امریکا میگوید.
غم به چه درد میخورد؟
اندوه باعث شفقت میشود آدمها را به هم نزدیک میکند. واژه دلسوزی در زبان انگلیسی به معنای با هم رنج بردن است و محققی کلتنر آن را به عنوان یکی از بهترین و رستگاریبخشترین کیفیتهای ما میداند غمی که مهربانی از آن نشات میگیرد احساسی است که اجتماع را تقویت میکند و عامل ارتباط و عشق است اندوه و اشکها از قویترین مکانیزمهای ایجاد صمیمیت هستند که از آنها بهره میبریم.
جایی در کتاب مفهوم چابکی احساسات را از زبان سوزان دیوید میگوید: چابکی احساسات به معنای فرآیند آزادنگهداشتن احساسات و افکار دشوار و شجاعانه، سپس مهربانانه مواجه شدن با آنها و پس از آن عبور کردن از آنها برای روشن کردن جرقه تغییر در زندگی است.
چطور میتوانیم زندگی کنیم، وقتی می دانیم ما و تمام افراد مورد علاقهمان خواهیم مرد؟
سوزان در این بخش از تجربه افراد مختلف که مرگ عزیزانشان را تجربه کردهاند صحبت میکند و در نهایت از قول نویسندهای به نام مکینزی که خودش سوگ را تجربه کرده است مینویسد: به جز یادآوری به یکدیگر که بعضی چیزها قابل درست شدن نیستند و همه زخمها قرار نیست بهبود یابند چه کار میتوانیم بکنیم؟ ما برای به یادآوردن و کمک به یکدیگر برای به یادآوردن اینکه اندوه چنین احساس چندکاره ای است، به هم نیاز داریم. که شما میتوانید غمگین و شاد باشید و اینطور خواهد شد، شما سوگواری میکنید و قادر خواهید بود در همان سال، هفته یا لحظه عاشق شوید. ما باید به خاطر بسپاریم کسانی که سوگوارند دوباره میخندند… آنها به پیش خواهند رفت. ولی این به آن معنی نیست که از غم گذر کردهاند.»
پینوشت: کتاب تلخ و شیرین را نشر نوین منتشر کرده است.