سه شنبه‌ها با شعر: تو بزرگترین دردی بودی که بر قامت این اتاق نشست

یکسال می‌شود اینجا ننوشته‌ام…و چقدر روزگار سختی به ما گذشت این سالها… ادبیات برای من هنوز هم یک نجات‌دهنده است و روزهایی که زندگی‌ام پر از التهاب است، یکی از تسکین‌دهنده‌هایم شعر است. این سه شعر را در روزهای پرالتهاب زندگی‌ام سروده‌ام و این سه‌شنبه را با این شعرها به‌روز می‌کنم.   (۱) … تو […]

چرا ما کمتر شبیه نوشته‌ها و گفته‌هایمان هستیم

این موضوع شاید موضوعی باشه که قدمت زیادی داره و به شکلهای مختلف به اون پرداخته شده مثلا عالم بی‌عمل…یا نفاق و دورویی…یا ماجرای آن آخوند که در خصوص تمیزکردن فرش از نجاست صحبت کرده بود. موضوع و دغدغه این هست که افراد حرفی رو می‌زنن اما در عمل خودشون خیلی به اون وفادار نیستن […]

تصمیم گیری

سخت نگیریم، تصمیم بگیریم.

تا ببینم چی میشه! یکی از جملاتی که از بعضی آدمها زیاد می‌شنوم این است: تا ببینم چی میشه، قبلا خودم هم از این جمله برحسب عادت استفاده می‌کردم اما بعدها فهمیدم این جمله نوعی فرار از تصمیم گیری است، زمان می‌برد تا جسارت تصمیم‌گرفتن را پیدا کنیم و هرگونه عواقب آن را بپذیریم. موارد […]

علیرضا روشن

سه شنبه ها با شعر: همدیگر را می‌پوسانند سیب‌های یک جعبه آدم‌های این زمین

این سه شنبه از علیرضا روشن بخوانیم و کمی از روزمرگی فاصله بگیریم. علیرضا روشن را در شنوتو هم می‌توانید گوش دهید.   در صدا کردن نام تو در صدا کردن نام  تو یک «کجایی؟!» پنهان است یک «کاش می‌بودی» یک «کاش باشی» یک «کاش نمی‌رفتی» من نام  تو را حذف به قرینه‌ی این همه […]

وقتی در جستجوی نور به اعماق تاریکی فرو می‌روی

بسیار اتفاق افتاده است که در جستجوی نور به تاریکی رسیده‌ایم… این مطلب که واگویه‌ای است بین شعر و نثر، سفری است از جستجوی نور تا دریچه‌های نور…   در نهایت تاریکی نشسته‌ای، نهایت ناپیدایی نه جوانه‌ای، نه ریشه‌ای در گلوی زمین بی‌آب و ترانه خشکیده‌ای در جستجوی نور به تاریکی رسیدی به اعماق ناآشنایی‌ها […]

سه شنبه ها با شعر: زخم آنچنان بزن که به رستم، شغاد زد

زخم از اسمش پیداشت زخم است دیگر و جایش می‌ماند، جایش می‌ماند اما خوبی ما انسانها این است که فراموشکاریم، یادمان می‌رود درد و رنج آن زخم را، هم زخم می‌زنیم و هم زخم می‌خوریم. انگار ناگزیریم از این قضیه، یادم می‌اید یکی از دوستانم که کلاه گشادی سرش رفته بود یکبار میگفت فلانی که […]

گاهی ممکنه زندگی ما حسرت دیگران باشه و ما هم در حسرت دیگران دیگر

بعد از اینکه حدود ۸ ماه از دوچرخه‌سواری دور بودم، از خرداد دارم تلاش می‌کنم سر تعهدم بمونم و جمعه‌ها برم دوچرخه‌سواری، گاهی سعی می‌کنم از توی رختخواب بهانه‌های مختلف بیارم و نرم، اما دوباره به خودم میگم معصومه تو تعهد دادی. به خودم میگم اصلا نمی‌خواد راه دوری بری فقط همت کن دوچرخه رو […]

سه شنبه ها با شعر: هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست

هوشنگ ابتهاج را با ارغوانش می‌شناسیم، آنهم با صدای خود ابتهاج که مو به تن آدمی سیخ می‌کند، خود من تنها زمانهای خاصی توان شنیدن این صدا را دارم تمام اندوههای عالم با شنیدن این صدا در من تازه و زنده می‌شوند و مرا یارای اینهمه اندوه نیست.     امروز که شعر جدید ابتهاج […]

سه شنبه‌ها با شعر: شعر زندگی شما چیست؟

پونه مقیمی در کتاب تکه‌هایی از یک کل منسجم نقل به مضمون میگه: گاهی اوقات ما برای توصیف وضعیتمون هیچ زبانی بهتر از ادبیات پیدا نمی‌کنیم، و برای بیان درد، رنج و یا هر وضعیت دیگری از خود دست به دامن ادبیات میشیم. امروز به ذهنم رسید چه شعری می‌تونه بیانگر وضعیت امروز من باشه، […]

با شریل سندبرگ در پاپیش بگذارید- بخش دوم: شریکتان را شریک واقعی کنید.

قبلا بخش اول این کتاب را در این لینک معرفی کرده‌ام، در ادامه بخش دوم را می‌خوانید: بخش چهارم: تونل سرسره نه نردبان در این بخش شریل سندبرگ درباره نحوه مواجهه زنان و کار می‌گوید و نقل قول می‌کند که پیشرفت مثل نردبان نیست بلکه تونل سرسره است که راههای خلاقانه زیادی در آن برای […]