من از بچگی به نوشتن عادت داشتم، نوشتن قطعات ادبی، خاطرات روزانه و بعدها شعر و الان هم وبلاگ نویسی باعث شده نوشتن به یکی از عادات روزانه ام تبدیل شود و اگر روزی ننویسم فکر کنم چیزی از دست داده ام خود همین عادت به نوشتن باعث شده ذهنم آماده ورود کلمات باشد و در طول روز در خلال مشاهدات روزانه مطالب زیادی به ذهنم هجوم بیاورند.
اما چنانچه عادت به نوشتن نداشته باشیم راه حل های زیادی برای تبدیل نوشتن به یک عادت ارائه شده که برخی از آنها به شکل زیر هستند:
نوشتن خاطرات روزانه
نوشتن کتاب زندگی خود
صفحات صبحگاهی
رونویسی از روی کتاب
یکی از روش هایی که هر از چندگاهی من آن را انجام می دهم و از نظرم بسیار مفید است این است که اگر کتاب خوان باشیم یا لااقل روزی سه چهار صفحه کتاب بخوانیم. داخل پرانتز اگر روزی سه صفحه هم کتاب نخوانیم بهتر است انتظارمان از خودمان برای تبدیل کردن نوشتن به عادات روزانه کم باشد.
بعد از خواندن آن دو سه صفحه کتاب بهتر است کاغذ و قلم برداریم یا متوسل به کلیدهای کیبورد شده و برای نویسنده بنویسیم هر آنچه در مورد آن دو سه صفحه به ذهنمان می رسد بنویسیم در واقع نظر و تحلیل و دریافت خودمان را از آن چند صفحه بنویسیم.
نظر ما چیست؟
اگر ما جای نویسنده بودیم چه می نوشتیم؟
تجربه ما در آن زمینه چه بوده است؟
آن چند صفحه کتاب چه چیزی به دنیا اضافه می کند؟
اصلا مدل ذهنی نویسنده چیست؟
چه ایده هایی از آن گرفتیم؟
خلاصه هر چیزی بعد از خوانش آن چند صفحه به ذهنتان می رسد را بر روی کاغذ بیاورید این از چند نظر به ما کمک می کند:
هم اینکه می تواند بعد از مدتی نوشتن را به عادت روزانه ما تبدیل کند و هم توانایی تحلیل ذهن را افزایش دهد و خوب می دانیم هر چیزی که باعث توانمندی ذهن شود به میزان زیادی عزت نفس ما را هم افزایش می دهد.
لینک های مرتبط:
ده قدرتی که خواندن به ما می دهد.
وبلاگ نویسی عنصری برای بازیابی خلاقیت
معصومه جان.
کاری که من بعد از خوندن هر قسمت از یه کتاب، خودم رو مقید کردم بهش پایبند باشم اینه که توی یه فایل word چیزهایی که خوندم رو توضیح بدم. انگار که دارم برای یه نفر تعریف میکنم که چی خوندم و موقع خوندن چه احساس یا نظری داشتم.
راستش اینجوری به بخشی از تعهدات نوشتن روزانهام عمل کردم و هم اینکه مطلبی که خوندم رو به زبون خودم دارم توضیح میدم و مورد دیگه اینکه بعضی از اوقات نوشتههای این شکلی من با اندکی ویرایش و کم و زیاد کردن میشه یه پست که میتونم توی وبلاگم منتشرش کنم.
ممنون طاهره جان که تجربه ات را اینجا گفتی.