دی ماه

امروز روز اول دی ماه است

امروز اول دی ماه است زمستان آغاز شده هر چند زمستان را آنگونه که باید حس نمی کنیم از پنجره به بیرون نگاه می کنم هیچ خبری از زمستان نیست نمی دانم چه بر سر ابرها و باران و برف آمده روزگار کمی به دلگیری می زند زمستان نیست، آن بیرون همه از زندگی گلایه دارند و مدام غر می زنند با همه اینها من می دانم باید کم نیاورم باید ادامه دهم امروز روز اول دی ماه است و این می تواند برای شروع نشانه خوبی باشد برای شروع فصلی خوب، فصلی پر از اتفاقات تازه فصلی پر از آشنایی های دل انگیز فصلی پر از بارش پر از برف من همچنان امیدوارم هوا آنقدر سرد شود که من بتوانم آن پالتویی که از پشم شیشه و پر است را بپوشم من امیدوارم آنقدر باران آنقدر برف بیاید که ابرها هم خسته شوند من دارم می نویسم در انتظار دم کشیدن یک چایی چقدر زندگی جالب می شد اگر تمام انتظارهایی که می کشیدیم اینقدر کوتاه بود.

امروز روز اول دی ماه است و من یاد فروغ می افتم.

زمان گذشت

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

 ساعت چهار بار نواخت

امروز روز اول دی ماه است

من راز فصلها را میدانم

و حرف لحظه ها را میفهمم

امروز اول دی ماه است و من می دانم این دی و بهمن و اسفندش هم برای من بسیار متفاوت خواهد بود همانطور که بهار و تابستان و پاییزش متفاوت تر از سالهای گذشته بود.

صدای قل قل آب کتری می آید و دارم به گرمی آن استکان چایی فکر می کنم که دی ماه مرا هر چند که چندان سرد نیست گرم خواهد کرد.

چرا زندگی را دوست نداشته باشم وقتی با تمام مهربانی اش می آید و اینگونه مرا مهمان فصل ها و تازگی اش می کند.

امروز اول دی ماه است و من بی اندازه این دی را دوست دارم هیچ چیز بهتر از آن نیست که الان کنار پنجره نشسته ام و برای اول دی ماه می نویسم گاهی هم پرده را کنار می زنم و آسمان را نگاه می کنم.

من راضی بودم از دنیا اگر دنیا فقط کتابخانه ای بود پر از کتابهایی که من نخوانده بودم و فرصت داشتم بخوانمشان.

من راضی بودم از دنیا اگر دنیا فقط یک کتاب شعر بود پر از تمثیل و اشارات، پر از ایهام پر از چیزهایی که می توانستی آنها را به کسانی که دوستشان داری بگویی.

من راضی بودم از دنیا اگر دنیا فقط یک گلدان بود که وظیفه نگهداری اش را به من می سپردند.

من راضی بودم از دنیا اگر فقط یک کودک بود که هر چیزی را با تعجب نگاه می کرد و من باید هر چیزی را برای اولین بار برایش بازگو می کردم. چه لذتی ذاشت تعریف دوباره دنیا.

من راضی بودم از دنیا اگر فقط یک درخت بود.

من راضی بودم از دنیا اگر فقط باران بود.

من راضی بودم از دنیا اگر فقط یک دوست بود که در پناه مهربانی اش هر چیزی جان می گرفت.

من اما همچنان راضی ام از دنیا همه اینها با هم هست و خوشبختی به اندازه آدمهای روی زمین فراوان است.

امروز اول دی ماه است و بی اندازه دوست داشتنی و من همچنان امیدوارم هوا آنقدر سرد شود که بتوانم آن پالتویی که از پشم شیشه و پر است را بپوشم.

2 دیدگاه برای “امروز روز اول دی ماه است

  1. « من راضی بودم از دنیا اگر فقط یک کودک بود که هر چیزی را با تعجب نگاه می کرد و من باید هر چیزی را برای اولین بار برایش بازگو می کردم. چه لذتی داشت تعریف دوباره دنیا»
    چقدر این جمله قشنگ بود معصومه. البته جمله‌های دیگم قشنگ بودن ولی این یکی رو بیشتر از همه دوس داشتم.
    امیدوارم احساسی که از به پایان بردن هر روز و هر هفته و هر ماه و هر فصل و هر سال داری مثل به پایان بردن کوهنوردی و رسیدن به قله باشه. اونجا که میشنی روی قله و هیجان زده یه چای داغ میخوری و تو دلت به خودت میگی آفرین

    1. ممنون از لطفت محمد جان و آرزوی قشنگت
      اتفاقا این جمله رو که انتخاب کردی با تمام وجود حس اش کردم بکر بودن و تازه بودنش رو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.