قبلا درباره سوخت موتور زندگی ام گفته بودم ، کتاب بالا حاصل کتابگردی های من برای تامین سوخت موتور زندگی است.
تکه هایی از حافظ موسوی را با هم می خوانیم.
۱
قطاری که تو را می برد
چه چیزی را با خود برمی گرداند؟
تعادل دنیا گاهی فقط به مویی بند است
لوکوموتیوران تو
کاش این را می دانست!
۲
درک می کنم
دنیا قرار نیست با ما مهربان باشد
دنیا با هیچ برگزیده ای مهربان نبوده است
اما من اندوهی ندارم
چون اکنون ساعت هاست
که آفتاب
ماسه های مرطوب را گرم کرده است
و من هنوز
دو ماهی نمناک را
زیر انگشت هایم لمس می کنم
و دلم نمی خواهد بیدار شوم.
پی نوشت: من که در شعر دوم غرق شدم و البته توی دنیایی بی تعادل زندگی می کنم و البته غرق در اعجاز شاعرانم…
دوباره خواندن این شعر لذت آن را چند برابر می کند.
از این تجربه لذت بخشی که در اختیارم گذاشتید سپاسگزارم
سلام
فقط خواستم یک نکته رو بهت بگم
خیلی رسالت و هدف عالی رو انتخاب کردی
من هم عاشق داستان ، شعر و وارد شدن به دنیای خیال و رویا هستم
آرزوی بهترین ها رو برات دارم
سلام ممنون از حضورتون و انگیزه خوبی که برای ادامه دادن میدید.