پل الوار

سه شنبه ها با شعر: با پل الوار: به نام زندگی هرگز مگو هرگز

این سه شنبه با دو شعر از پل الوار مهمان مهربانی شما هستم که دوستدار سه شنبه ها با شعر هستید.   به نام زندگی هرگز مگو هرگز زمستان گذشته است گل ها شکفته اند باز زمان نغمه سرایی فرا رسیده است و تو ای کبوتر من که در شکاف صخره ها و پشت سنگها پنهان […]

چالش ها

چگونه با چالش های نرم روبرو شویم؟

چگونه در بدترین حالت ممکن خوب عمل کنیم. برای من همیشه رویارویی با چالش ها لذت بخش بوده و با هیجان خاصی به سمت آنها رفته ام با این ذهنیت که قرار هست مساله ای را حل کنم موضوعی جدید را یاد بگیرم بعد از این چالش کمی با آدم قبل از چالش فرق کنم […]

لطیف هلمت

سه شنبه ها با شعر: لطیف هلمت شاعر کرد زبانی دیگر

این سه شنبه را به شعرهای لطیف هلمت اختصاص داده ام آشنایی با او از کتابی به نام    گیسوانت سیه چادرِ گرمسیر و سردسیر من است که از دوستی هدیه گرفتم، شروع شد. لطیف هلمت از شاعران کرد عراق است ویکی پدیا درباره شعر او میگوید: لحن و زبان هلمت ساده و روان و به دور […]

کتاب

به او بگویید دوستش دارم

حتما فکر میکنید احتمالا عاشق شده ام و این جمله را هم برای معشوقم نوشته ام نه از این خبرها نیست. البته عاشق شده ام و این جمله را هم برای معشوقم نوشته ام. یادم می آید یک روز تمایل بسیار زیادی برای رفتن به عروسی یکی از فامیل داشتم و لحظه شماری میکردم زودتر […]

سه شنبه ها با شعر: لبخند بزن

من هم به معجزه لبخند ایمان دارم من هم به معجزه مهربانی ایمان دارم باید آدمش باشی تا لبخندت دنیایی را جان دهد هر لبی پیغام رسان آشنایی نیست. امروز این شعر در عین سادگی به من طراوتی دیگرگونه داد.   لبخند بزن برامدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند […]

دوستان در سطح، دوستان در عمق

ما در زندگی خود بنا به هر دلیلی توقعات و انتظاراتی از اطرافیانمان داریم همیشه این توقعات مادی نیستند ممکن است ما انتظار داشته باشیم دوست مان آنقدر دوست باشد که در زمان سختی ها و شکست هایمان به ما وقتی را اختصاص دهد و پای صحبت هایمان بنشیند نه لزوما برای حل کردن آنها […]

زبان زندگی: همه چیز که پول نیست

چند روز پیش به خاطر درد فزاینده دندان به دکتر ساختمان پزشکانی که نزدیک منزلمان هست مراجعه کردم عکسی رو که از قبل نشانش دادم نگاه کرد و مشکلات دندانهایم را گفت نسخه ای نوشت و یک دهانشویه هم به من داد بعد به او گفتم چقدر باید پرداخت کنم منشی اش نبود و من […]

سه شنبه ها با شعر: به آرامی آغاز به مردن می کنی…

می خواستم امروز شعری از پابلو نرودا بگذارم اما راستش ترجمه ها آنقدر بد بود که از خواندن هیچکدامشان به شعر نرسیدم حس کردم همین ترجمه ای که به شاملو منتسب است همچنان بهتر از همه است هر چند شاید بارها آن را خوانده باشید اما همچنان دوستش دارم بیشتر به خاطر امید و انگیزه […]