داستان کتاب خواندن و چالش هایی که در زندگی ما ایجاد می شود.
چند وقت پیش که پشت سر هم اتفاقات مختلفی در زندگی ام رخ می داد و گاهی حس می کردم الان منفجر می شوم و به آخرین نقطه آستانه تحمل رسیده بودم یاد کتابهایی که خوانده بودم می افتادم:
و با خودم می گفتم بالاخره این کتابها باید خروجی داشته باشند پس آن همه واژه که به مغزت سپردی کجا رفته اند زمانی که صرف خواندن آنها کردی باید جواب بدهد جملات آنها دائم در ذهنم مرور می شد:
ما باید عامل باشیم.
ممکن است کسانی که از عزت نفس زیاد برخوردارند تحت تاثیر مشکلات اضافی به زمین بخورند اما خیلی زود خود را جمع و جور می کنند و بلند می شوند
داشتن عزت نفس زیاد، یعنی این احساس که خود را مناسب زندگی بدانیم
احترام به خود بدین معناست که دوستی، عشق و خوشبختی را طبیعی بدانیم
نوآورها و خلاق ها کسانی هستند که می توانند بیش از دیگران شرط تنهایی را بپذیرند.
باید آنچه را توصیه می کنیم به نمایش بگذاریم.
زندگی آگاهانه
زندگی آگاهانه
ما برآیند نیروها و عوامل بیرونی نیستیم.
ما قربانی گذشته خود نیستیم.
ما بازیچه لایه های زیرین مغز و هورمون ها نیستیم.
ما رفتار خود را انتخاب می کنیم و تا کنون نیز چنین کرده ایم.
هر رفتاری که در قبال مشکلاتم می خواستم انجام دهم مرا وادار به مرور دوباره این جملات می کرد و در واقع تک تک این جملات مرا وادار می کردند درست و سنجیده رفتار کنم و آگاهانه، و هر رفتاری را که می خواستم انجام دهم با این جملات می سنجیدم و اگر برخلاف دانسته ام بود سعی می کردم انجامش ندهم خلاصه این مدت برایم چالش بزرگی رخ داد و به شکلی رودرو شدن با خود و استفاده از دانشی که ادعا داشتم فراگرفته ام و مایه تفاوت و تمایزم با دیگران است.
باید اعتراف کنم در برخورد با مشکلاتم این دفعه حال بهتری داشتم و عزت نفس بهتری را تجربه کردم و سعی کردم بیشتر بخندم و مدام با خودم می اندیشیدم که گاهی زندگی و رفتار آدمها آنقدر پیچیده و مضحک می شود که فقط باید بخندی.
بعد از رسیدن به کمی آرامش با خودم گفتم واقعا کتاب خواندن مسئولیت می آورد و قبل از خواندن هر کتاب باید ببینم آیا واقعا می توانم به دستورات آن عمل کنم آیا ظرفیت به کارگیری توصیه های آن کتاب را در زندگی ام دارم آیا دردم نمی گیرد و…
سلام معصومه عزیز
برام جالب بود که تو هم به فکر خروجی گرفتن از کتابها بودی. راستش همیشه در برخورد به مشکلات به خودم میگفتم. پس کو ؟ کو کتابهایی که خوندی ؟کو مطالبی که توی متمم خوندی؟ پس چرا الان نمیتونن کمکت کنن؟ تازه من معمولا کتابهایی رو که میخونم هیچ جملهای ازش یادم نمیمونه :-). اما بعد از مدتی متوجه شدم بدون این که خودمم متوجه بشم در برخورد با مشکلات نسبت به گذشته تصمیمات بهتری میگیریم. این پروسه انقد با شیب کم جلو میره که سخت میشه فهمید. درست مثلا قیافه خودمون هیچوقت متوجه تغییرش نمیشیم ولی یکی که پس از چند سال ما رو ببینه میگه وای چقد عوض شدی تو، و گاهی هم با دیدن یه عکس قدیمی از خودمون تازه متوجه تغییرات زیادی که طی چند سال اخیر کردیم میشیم
خوشحالم که کتابهایی که خوندی تونستن کمکت کنن
راستی جملاتی هم که انتخاب کردی و نوشتی خیلی عالی بودن
ممنون محمدصادق تجربه لذت بخشی بود برام دقیقا مثل یه والد مهربون و شوخ طبع با خودم برخورد کردم.
چی شد دختر اون کتابایی که خوندی؟ چی بهت یاد دادن این کتابا؟
درود
قبل از این که به خود شک کنید که شاید به افسردگی و عدم اعتماد به نفس کافی دچار شده اید بهتر است مطمئن شوید که اطرافتان را آدم های احمق پر نکرده باشند. زیگموند فروید
جمله جالبی بود ممنون
سلام خانم شیخ مرادی گرامی
مدتها وبلاگ دوستان متممی را مرور می کردم ( راستش یکی را بیشتر یکی را کمتر )
به دلیل اینکه فعلا وبلاگ شخصی ندارم ، حتی در کامت گذاشتن برای مطالب خوب دوستان هم تنبلی داشتم تا اینکه چند روز تصمیم گرفتم به ترتیب وبلاگ هایی را که مرور می کنم ، اولین کامنت تشکرم را بنویسم.
وبلاگ نویسی می تونه تجربه خوبی هم برای بلاگر و هم برای مخاطب باشه ( به واسطه بهره بردن از تجربه ها ، دانش و … که صاحب بلاگ دیگران رو در اون سهیم می کنه ) پس جای تشکر و قدردانی کردن داره
.
راستی من چند روز پیش وقتی کتاب تسلی بخش های فلسفه رو تمام کردم ، تو ذهنم در نظر داشتم که برخلاف قبلی ها این کتاب می تونه هدیه خوبی باشه ولی حالا که پیشنهاد شما رو دیدم ، به نظرم بشه تو کتابای نسبتا با قیمت مناسبتر کتاب خوبی رو برای هدیه در نظر گرفت فعلا بهتره 🙂
من هم مثل شما امیدورام که روزی غالب کنش و واکنشهایم و سبک زندگی ام به طور جمعی برآیندی از داشته های حاصل از مطالعه کتاب باشه ، رفتاری ( کنش ها و واکنش ها) رو که در چند سال شکل گرفته گرچه با اولین اقدام های کوچک ( میکرواکشن) اما به تدریج امید به بهتر کردنش داشت ( نظر شخصی )
امیدوارم تحول آفرین بشوی
سلام ممنون از شما، راستش من تسلی بخشی رو بنا به توصیه متمم دوبار هدیه دادم و خودم هنوز نخوندم.