دختری که با چتر رفته بود 2017-04-182017-05-16 معصومه شیخ مرادیتوسعه مهارتهای فردی, خودشناسی, شعرهای من, نوشتنانگی باران که می آیددو نفر می شومچتر را میگیرم روی سر تو … مادر همیشه سوال دارد: چرا؟ دختری که با چتر رفته بود خیس به خانه بازگشت…شاید دوست داشته باشید مطالب زیر را هم بخوانید. چگونه شعر می گویم؟ داستان من و شعر و ریاضی مجموعه ای از بی حوصلگی ها و مرگ مریم من اگر بروم این درختها هرگز خوشبخت نخواهند شد رقصان می گذرم از آستانه اجبار
من همیشه دوست داشتم زیر باران «تمام» شوم، هم چون قطرات آبی که بر زمین می پاشند، من هم برای همیشه در زمین فرو بروم.پاسخ
من همیشه دوست داشتم زیر باران «تمام» شوم، هم چون قطرات آبی که بر زمین می پاشند، من هم برای همیشه در زمین فرو بروم.
سلام
خیلی خوبه معصوم
امیدوارم که موفق باشی عزیزم
فرزانه?❤
ممنون فرزانه عزیزم:-)