سه شنبه ها با شعر: خواستم برگردم به زمانی که برگ می پوشیدم

این سه شنبه را بعد از مدتها با شعری از خودم به روز میکنم داستان من و شعر هنوز هم ادامه دارد اما به سبک و سیاقی دیگر

در رودخانه شعر جاری ام و نفس میکشم هنوز…

و اما شعر

خواستم برگردم به زمانی که برگ می پوشیدم
دلتنگی ام را که نمی دانستم چیست؟

بر دیواره غارها نقاشی میکردم
دشمنی هنوز جان نگرفته بود
و من در لذت کشف آتش فرو می رفتم
خواستم برگردم
به قبیله ام
عصر

قرار شکار داشتیم
به برهنگی بدون هیچ شرمی در ملاعام
اما دیدم دلم برای این روزها خیلی تنگ می شود.
برای خودم

برای تو
برای لباس هایم
برای کفش هایم

برای لب تابم
برای رژلبم

سه شنبه ها با شعر

تو افسردگی ات طبیعی است دختر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.