سه شنبه ها با شعر: زخم آنچنان بزن که به رستم، شغاد زد

زخم از اسمش پیداشت زخم است دیگر و جایش می‌ماند، جایش می‌ماند اما خوبی ما انسانها این است که فراموشکاریم، یادمان می‌رود درد و رنج آن زخم را، هم زخم می‌زنیم و هم زخم می‌خوریم. انگار ناگزیریم از این قضیه، یادم می‌اید یکی از دوستانم که کلاه گشادی سرش رفته بود یکبار میگفت فلانی که این کلاه رو سرم گذاشته انسان آسیب خورده‌ای است و شاید به خاطر آسیب‌هایی که خورده چنین بلایی سر من آورده به این خاطر بخشیدمش، انگار شنیدن اینکه طرف مقابلمان هم آسیب‌خورده و زخم‌خورده است مرهمی است بر زخم ما…

من این روزها خیلی تلاش می‌کنم که بتوانم یکی از ارزشهایم این باشد که کاری نکنم به دیگران آسیب برسد اما خودخواهی ما انسانها آنقدر زیاد است که گاهی تنها با زخم‌زدن آرام می‌گیریم.

دوستی هم یکبار حرف قشنگی می‌زد اینکه معصومه ما باید اونقدر تلاش کنیم که ‌ self قوی برای خود بسازیم که زخم بخوریم ولی خودمون جای زخممون رو لیس بزنیم و خوبش کنیم و دوباره بلند شیم.

چند وقت پیش هم کسی رو دیدم که می‌گفت دارم از جایی به کسی زخم می‌زنم که خودم هم دقیقا از همانجا زخم خوردم، واقعیت این است که ما آدمها گاهی قصه‌های عجیبی داریم، قصه‌هایی که گاه خود توان تعریف آن را نداریم.

بگذریم …

این شعر از محمدعلی بهمنی روزگار زخم خوردن را و درد آن را زیبا به تصویر می‌کشد:

زخم آنچنان بزن که به رستم، شغاد زد

زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد

باور نمی‌کنم به من این زخم بسته را

با چشم باز، آن نگه خانه‌زاد زد

با اینکه در زمانه‌ی بیداد – می‌توان،

سر را به چاه صبر فرو برد و داد زد،

یا می‌توان که سیلی فریاد خویش را

با کینه‌ای گداخته، بر گوش باد زد،

گاهی نمی‌توان به خدا حرف درد را

با خود نگاه داشت و روز معاد زد

2 دیدگاه برای “سه شنبه ها با شعر: زخم آنچنان بزن که به رستم، شغاد زد

  1. سلام
    بعضی آدما از اینکه عقب بمونن از دیگران، می ترسن.
    البته عکس این موضوع هم صدق میکنه! اگه دردها و بدبختی هاشون زیاد بشه، سعی میکنن دیگران رو هم برسونن به خودشون.
    نمی دونم ، شاید از اینکه دیگه تنها نیستن ، راضی ترند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.