مجموعه ای از بی حوصلگی ها و مرگ مریم

امروز به محض اینکه از اداره خارج شدم حس کردم چقدر بی حوصله ام تا خانه که رسیدم مجموعه ای از کلمات پر از بی حوصلگی در ذهنم مرور شدند مثل معتادها به نوشتن به محض اینکه دستم به لب تاب رسید با تمام خستگی بعد از کار و چشم های خواب آلوده شروع کردم […]