سه شنبه‌ها با شعر: تو بزرگترین دردی بودی که بر قامت این اتاق نشست

یکسال می‌شود اینجا ننوشته‌ام…و چقدر روزگار سختی به ما گذشت این سالها… ادبیات برای من هنوز هم یک نجات‌دهنده است و روزهایی که زندگی‌ام پر از التهاب است، یکی از تسکین‌دهنده‌هایم شعر است. این سه شعر را در روزهای پرالتهاب زندگی‌ام سروده‌ام و این سه‌شنبه را با این شعرها به‌روز می‌کنم.   (۱) … تو […]

احمد شاملو

سه‌شنبه‌ها با شعر: نومیدْمردم را معادی مقدّر نیست

هر وقت دوست دارم امیدی عمیق و پرمعنا و واقعی را تجربه کنم و با انسانی عظیم و قابل ستایش مواجه شوم سراغ اشعار شاملو می روم، تا در آن جا امید و آدمیت گمشده را باز یابم و شاملو همیشه برایم ره آوردی شیرین به همراه داشته است. شاملو انسان حقیر را تاب نمی […]

سه شنبه ها با شعر: مادر مرا به جنینم بازگردان

زندگی پر از تعارض است، بخصوص وقتی تصمیم می گیری بیشتر بفهمی اش وقتی به قول معروف انگولکش می کنی آنوقت روهای دیگر خودش را هم به تو نشان می دهد اینجاست که باید بگردی دنبال معناهای مختلف، دنبال ارتباط های مختلف اشیا و آدمها تا بتوانی جایی برای ماندن برای آرام گرفتن پیدا کنی […]

آدم برفی

سه شنبه ها با شعر: ما در عصر آدم برفی ها گیر کرده ایم

این سه شنبه هم با شعری از خودم به روز می شود. از آن غرزدن های فلسفی شاعرانه   عصر آدم برفی ها گرم باشگرمپیش از آنکه تنم به کدورت زمستان خو کندو دهان ها مه آلود شوند آنقدر که فرصت کوچک بوسه ای از دست رودما با آدم برفی ها روی نیمکت پارک نشسته […]

دختران

یکی بیاید و مرا خوشبخت کند

از کودکی جامعه و خانواده این مدل ذهنی را در دختران نهادینه کرده اند که قرار هست یکی بیاد و آنها را خوشبخت کند این مدل ذهنی سالها در وجود دختران ریشه دوانده و مهمترین کاری که با آنها کرد این بود که مسئولیت خوشبخت ساختن خود را از آنها گرفت. و به میزان زیادی […]

سه شنبه ها با شعر: آرمان شهر را شاعران می آفرینند.

دیگر باورم شده که شاعران به وسعت خیال خود می توانند آرمان شهر را بیافرینند. آفرینشی که گاه با لذت زیستنش برابری می کند و من این روزها با این تجربه زیستی زندگی می کنم. و همین آرمان شهر است که به راه می خواندت. این سه شنبه هم یکی از شعرهایی متولد همین روزها […]

سه شنبه ها با شعر: تو افسردگی ات طبیعی است دختر

باید می دانستم اندوهی که از صبح سردلم سنگینی می کند یک شعر است امروز قصد نداشتم این شعر را بگذارم و شعر دیگری انتخاب کرده بودم اما این شعر را همین امروز خودم گفتم همان اندوه سنگین سر صبح بود که به شعری آرامم کرد و سبک شدم.     ( برای افسردگی های […]

سه شنبه ها با شعر: دختری با انگشتهای جوهری

شاید اگر روزی یک زن جوان شعرهای خود را برای اولین بار به دفتر مجله روشن فکر نمیبرد و مدیر ادبی آن دفتر فریدون مشیری حیران از آن همه جسارت آن شعرها را چاپ نمی کرد امروز دختران و زنان ما هنوز هم به راحتی از عشق خود در شعر نمیگفتند باید مدیون فروغ  آن […]