یک جور دل گرفتگی بی صاحب

گاهی وقت ها آدم دلش می گیرد یک جور دل گرفتگی بی صاحب، یک بدبخت گردن کج فلک زده ای هم پیدا نمی کنی دلگیری ات را گردنش بیندازی یعنی دیگر کارت از این حرفها گذشته که دیگران خوبت کنند یا بدت کنند. نمی دانم چقدر این حال ها را تجربه کرده اید، یک جور […]

برای شاهین کلانتری: کلمه از کجا می آید؟

  بهانه این نوشته قولی بود که در یک کامنت به شاهین کلانتری دادم. گمان می کنم چیزی که منجر به کثرت کلمات می شود خواندن است از جنس غرق شدن و عرق ریختن، آنگونه که نه می دانی و نه می بینی در اطرافت چه رخ می دهد آنگونه که کتاب نه فقط کاغذ […]