قصه زندگی ما: ما دچار روح هایی سرگردانیم

نه در ریاضی گنجید و نه فیزیک نه شیمی و نه حتی ادبیات…  روانشناسی خواند و کمی فلسفه را مزه مزه کرد گاهی غرق یک عکس شد گاه در ترنم یک موسیقی شکوفا شد گاهی به سپیدی برف دل بست و گاهی به تیزی آفتاب سلام کرد و گاهی به غمگنانه ترین شکل غروب به […]

جملاتی در توصیف شعر

آنوقت ها که شعر زیاد می گفتم توی ذهنم دنبال تعریفی از شعر بودم. گفتم زیاد، چون این روزها زمانی می توانم شعر بگویم که انگار دیگر شعر آخرین چاره است و زمانی است که هیچ چیز دیگر نمی تواند آرامم کند و انگار قرار نیست اصلا آرام شوم شعر برایم مال این لحظات است. […]

درس آنالیز عددی و یک مثال بارز از تفکر سیستمی

چگون می توان تفکر سیستمی را پیاده سازی کرد؟ ترم اول کارشناسی ارشد، رشته ریاضی کاربردی دانشگاه علوم تحقیقات سال ۸۵٫ خوب حتما می دانید هر چه به عقب برگردیم همه چیز سخت بوده من هم به شیوه نیاکانمان که میگویند دوران ما سخت بود باید بگویم آن سال و آن دوره، سخت ترین روزها […]

سه شنبه ها با شعر: خانه در اوج دلتنگی است

این شعر مربوط می شود به سالها پیش، امروز که یکی از دوستانم اصرار داشت شعری برایش بفرستم با مشخصاتی که او می خواست به این شعر رسیدم، خوانش دوباره شعر برای خودم باعث شد امروز و این سه شنبه مبارک را با این شعر شاعرانه کنم. با خودم گفتم در غبار رنگها و آلودگی ها […]

خاطره من از اولین روز تدریس: آن یک ربع لرزش اول طبیعی است

سال ۸۷ از پایان نامه عزیزم که مرا یکسال درگیر کرد دفاع کردم هفته بعد در همان دانشگاهی که خودم کارشناسی خوانده بودم درخواست تدریس دادم که با درخواستم موافقت شد و چند واحد درسی ریاضی برای تدریس به من اختصاص داده شد. اولین روز که سر کلاس رفتم چون ریاضی عمومی بود تعداد دانشجویان […]

دوست دارید گوگل درباره شما چه بگوید؟

قبلا هر از چندگاهی اسم خودم را توی گوگل سرچ می کردم که ببینم آیا واقعا گوگل درباره من هم چیزی دارد بگوید؟ بازی قشنگی بود. یک بار توی یک سایت به کامنتی برخوردم که خیلی خوشحالم کرد، کامنت یکی از دانشجوهای قدیمی ام بود البته او را نمی شناسم: کامنت این بود: سلام شعرهاي كردي […]

چالشی به نام نشستن در تاکسی برای خانم ها در ایران

مقدمه: قصد حمایت از حقوق زنان را ندارم چه بسا که به عنوان یک زن فکر می کنم اگر ادعای توانمندی داریم و می خواهیم در مسیر پیشرفت قرار بگیریم باید اسیر بازیهای فمنیسمی نشویم و انرژی مان را آنجا هدر ندهیم. من هم اعتقاد دارم موانعی وجود دارد برخی از آنها را پذیرفته ام […]

مجموعه ای از بی حوصلگی ها و مرگ مریم

امروز به محض اینکه از اداره خارج شدم حس کردم چقدر بی حوصله ام تا خانه که رسیدم مجموعه ای از کلمات پر از بی حوصلگی در ذهنم مرور شدند مثل معتادها به نوشتن به محض اینکه دستم به لب تاب رسید با تمام خستگی بعد از کار و چشم های خواب آلوده شروع کردم […]

راه طولانی ما: در آغاز فقط به خیال نوشتن بود، از هر چیزی…

مقدمه: قصد آموزش وبلاگ نویسی را ندارم و اینجا صرفا تجربه هایی را که در این مسیر بدست آورده ام بازگو می کنم شاید آموزشی در آنها برای دیگران رخ دهد چون وبلاگ نویسی برای من سراسر آموزش بوده است. در ابتدا شاید فکر کنیم وبلاگ نویسی یعنی اینکه بنویسیم و فقط بنویسیم البته که مهارت […]

خودشناسی: نسخه جدیدی از من به توصیه یک دوست

به توصیه یک دوست خوب درباره من رو برای سایت تکمیل کردم هر چند، چندبار طفره رفتم اما دیدم این دوست درست می گوید و خود من وارد هر سایتی می شوم اول درباره من را می خوانم تا ذهنیتی از نویسنده داشته باشم.  این آخرین نسخه از من است و در حال بهبود و ارتقا می […]