یکسال میشود اینجا ننوشتهام…و چقدر روزگار سختی به ما گذشت این سالها… ادبیات برای من هنوز هم یک نجاتدهنده است و روزهایی که زندگیام پر از التهاب است، یکی از تسکیندهندههایم شعر است. این سه شعر را در روزهای پرالتهاب زندگیام سرودهام و این سهشنبه را با این شعرها بهروز میکنم. (۱) … تو […]
دسته: سه شنبه ها با شعر
سه شنبه ها با شعر: همدیگر را میپوسانند سیبهای یک جعبه آدمهای این زمین
این سه شنبه از علیرضا روشن بخوانیم و کمی از روزمرگی فاصله بگیریم. علیرضا روشن را در شنوتو هم میتوانید گوش دهید. در صدا کردن نام تو در صدا کردن نام تو یک «کجایی؟!» پنهان است یک «کاش میبودی» یک «کاش باشی» یک «کاش نمیرفتی» من نام تو را حذف به قرینهی این همه […]
سه شنبه ها با شعر: زخم آنچنان بزن که به رستم، شغاد زد
زخم از اسمش پیداشت زخم است دیگر و جایش میماند، جایش میماند اما خوبی ما انسانها این است که فراموشکاریم، یادمان میرود درد و رنج آن زخم را، هم زخم میزنیم و هم زخم میخوریم. انگار ناگزیریم از این قضیه، یادم میاید یکی از دوستانم که کلاه گشادی سرش رفته بود یکبار میگفت فلانی که […]
سه شنبه ها با شعر: هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست
هوشنگ ابتهاج را با ارغوانش میشناسیم، آنهم با صدای خود ابتهاج که مو به تن آدمی سیخ میکند، خود من تنها زمانهای خاصی توان شنیدن این صدا را دارم تمام اندوههای عالم با شنیدن این صدا در من تازه و زنده میشوند و مرا یارای اینهمه اندوه نیست. امروز که شعر جدید ابتهاج […]
سه شنبهها با شعر: شعر زندگی شما چیست؟
پونه مقیمی در کتاب تکههایی از یک کل منسجم نقل به مضمون میگه: گاهی اوقات ما برای توصیف وضعیتمون هیچ زبانی بهتر از ادبیات پیدا نمیکنیم، و برای بیان درد، رنج و یا هر وضعیت دیگری از خود دست به دامن ادبیات میشیم. امروز به ذهنم رسید چه شعری میتونه بیانگر وضعیت امروز من باشه، […]
سه شنبه ها با شعر: مرا نجات بده ای کلیدِ بزرگِ نقره!
شعر “غزل بزرگ” از دفتر “هوای تازه” احمد شاملوست. این شعر را به پیشنهاد یکی از دوستانم اینجا می گذارم و امیدوارم توی این صفحه هم از خواندنش لذت ببرد، قسمت هایی را هم که او بیشتر دوست داشته است بولد کرده ام. همه بتهایم را میشکنم تا فرش کنم بر راهی که تو بگذری […]
سه شنبه ها با شعر: تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
نمی دانم تابحال از حضرت حافظ شعری گذاشه ام یا نه اما ضرب آهنگ این غزل آنقدر مرا گرفت که دوست داشتم حال خوب از خواندنش را با شما به اشتراک بگذارم چه بگویم که در هر بیتش دنیایی از زیبایی آرمیده است چه بگویم که جادوی حافظ بس گیرا و جان گیر است. چه […]
سه شنبه ها با شعر: مادر مرا به جنینم بازگردان
زندگی پر از تعارض است، بخصوص وقتی تصمیم می گیری بیشتر بفهمی اش وقتی به قول معروف انگولکش می کنی آنوقت روهای دیگر خودش را هم به تو نشان می دهد اینجاست که باید بگردی دنبال معناهای مختلف، دنبال ارتباط های مختلف اشیا و آدمها تا بتوانی جایی برای ماندن برای آرام گرفتن پیدا کنی […]
سه شنبه ها با شعر: ما در عصر آدم برفی ها گیر کرده ایم
این سه شنبه هم با شعری از خودم به روز می شود. از آن غرزدن های فلسفی شاعرانه عصر آدم برفی ها گرم باشگرمپیش از آنکه تنم به کدورت زمستان خو کندو دهان ها مه آلود شوند آنقدر که فرصت کوچک بوسه ای از دست رودما با آدم برفی ها روی نیمکت پارک نشسته […]
سه شنبه ها با شعر: خواستم برگردم به زمانی که برگ می پوشیدم
این سه شنبه را بعد از مدتها با شعری از خودم به روز میکنم داستان من و شعر هنوز هم ادامه دارد اما به سبک و سیاقی دیگر در رودخانه شعر جاری ام و نفس میکشم هنوز… و اما شعر خواستم برگردم به زمانی که برگ می پوشیدم دلتنگی ام را که نمی دانستم چیست؟ […]