کتابخانه از انگیزاننده های قوی است

 در زندگی  بالا و پایین های زیادی وجود دارد، برخوردهای متفاوت افراد با ما و مسائل روزمره که با آنها رودررو  هستیم چه شخصی و چه در سطح کلان جامعه، وجود چیزهایی که ما قادر به تغییر دادنشان نیستیم و اگر هم باشیم بسیار هزینه بر هستند در این شرایط باید گاهی به خود حق بدهیم که ممکن است بی انگیزه شویم .

باید بی انگیزگی خود را بپذیریم و اگر توانستیم کاری برای آن کنیم نباید در مقام سرزنش خود برآییم کمی با خود مهربانانه تر برخورد کنیم به هر حال ما هم گاهی پنچر می کنیم  مهم برخاستن است فقط باید مدت این توقف را کم کنیم. باید حتما برنامه ای برای این لحظات داشته باشیم و آگاهانه عمل کنیم

هر کس برنامه متفاوتی برای خود دارد قبلا هم در اینجا درباره اش حرف زده ام اما باز هم دوست داشتم روی این قضیه تاکید کنم.

علاوه بر تمام کارهایی که برای ایجاد انگیزه در خود انجام می دهم یکی از مهمترین آنها رفتن به سمت کتابخانه است درآوردن یک کتاب و خواندن چند صفحه از آن بخصوص کتاب شعر و یا خواندن چند صفحه اضافه علاوه بر برنامه ریزی روزانه ام از کتابی که در دست دارم وقتی چند صفحه می خوانم خود به خود شعله های امید و انگیزه در من روشن میشود و انگار نه انگار من همان آدم چند دقیقه قبل هستم، کتاب خواندن هیج هم برای ما نداشته باشد یک خودانگیزاننده قوی است فقط مهم این است که یکبار آن را تجربه کرده باشیم و طعم آن را چشیده باشیم و جسارت رفتن به سمت آن را داشته باشیم .

چند روز پیش هم در پیام اختصاصی متمم جمله ای با این مضمون دیدم.

کتاب خواندن هیچ چیز هم برای ما نداشته باشد می تواند وسیله خوبی برای گذران تنهایی ما باشد.

کتابها با ما مهربان اند با کتاب ها مهربان تر باشیم.

فکر می کنم هیچوقت آن شعر کتاب فارسی ابتدایی را درک نکردیم فقط خواندیم و حفظ اش کردیم:

من یار مهربانم

دانا و خوش بیانم

گویم سخن فراوان

با آنکه بی زبانم

از من مباش غافل

من یار پند دانم

پندت دهم فراوان

با آنکه بی زبانم

پی نوشت: هر چه از شعر حفظ بودم را نوشتم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.