نابینایی انتخاب شده

عصری که در آن زیست می کنیم نه تنها عصر انفجار محتواست بلکه عصر انفجار انتخاب هاست.

 در زندگی روزمره از صبح که از رختخواب جدا می شویم تا شب که دوباره به همان جای قبلی برمی گردیم با انتخاب های فراوانی روبرو هستیم از مسواک زدن یا نزدن گرفته تا خریدن جوراب سورمه ای یا سفید، انتخاب اینکه امروز به همکارمان لبخند بزنیم یا نه، در حقیقت این روزها زندگی به جزیی ترین شکل خود رسیده است.

اینکه جواب پیام زهرا را زودتر بدهم یا مریم یا علی؟ اینکه اصلا جواب بدهم یا ندهم ؟

هزاران تصمیم کوچک و درشت.

این البته در خصوص روزهایی است که مغزمان درگیر چالش های بزرگ نشده و در حال گذران زندگی معمولی هستیم.

روزهایی وجود دارد که بین انبوهی از گزینه های نزدیک به هم مغزمان در حالت انفجار قرار می گیرد به اینها بسیاری از مسائل شخصی و غیرمترقبه را هم اضافه کنید، حس می کنم در این شرایط انتخاب معقول و بهینه نابینایی است برای جان سالم به در بردن از این هیاهوی تحمیل شده بهتر است جاهایی آگاهانه خود را به نابینایی بزنیم:

ببینیم و سکوت کنیم.

بخوانیم و رد شویم.

حالا خیلی مهم نیست برای انتخاب یک رنگ مناسب ساعتها در فلان پاساژ چرخ بزنیم.

خیلی به این فکر نکنیم چرا فلان همکار یا دوست یا همسایه امروز به ما لبخند نزد خوب است بعضی اوقات بگذاریم و بگذریم و به کارهای مهمترمان برسیم.

موضوعات مهمتری در دنیا وجود دارند که خود را مشغول آنها کنیم.

تصمیم بهتر آن است که این مهارت را پیدا کنیم که بسیاری از دیدنی ها را نادیدنی کنیم.

نابینایی انتخاب شده یک انتخاب آگاهانه است در جهت رسیدن به آرامش برای تمرکز روی اهداف بزرگتر و استفاده از خلاقیت خود در جایی که لازم است.

 یک مغز خسته از روزمرگی ها به نسبت خلاقیت کمتری دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.