آیا موفقیت دو یا چند نفره را تجربه کرده اید؟

موفقیت دو یا چند نفره یعنی چه؟

قبلا هم در پست همدرس خودت را پیدا کن درباره دوست و همراه خوب نوشته ام.

خیلی وقت ها، وقتی می خواهیم یک کار شراکتی را انجام دهیم خیلی ها به ما می گویند این کار را نکنید اگر شریک خوب بود خدا می گرفت و حرفهایی مشابه این…

اما من فکر می کنم همه این حرفها دلیلش چیزهای زیادی ست از جمله:

  • پذیرش پایین و عدم تحمل و انعطاف ناپذیری ما در روبرو با دیگران
  • نداشتن تجربه بازی برنده-برنده در خود و اطرافیانمان 
  • همیشه نقش قربانی بودن را بازی کردن 
  • دنبال مقصر گشتن برای عدم موفقیت ها و شکستها
  • مرکز کنترل بیرونی که همه چیز را در بیرون می بیند
  • و خیلی چیزهای دیگر

من فکر می کنم شاید بتوان تنها زندگی کرد اما برای موفقیت یک همنشین خوب لازم است.

در دنیا هم زوج های موفق یا گروههای دو سه نفره موفق زیاد دیده ایم.

بیل گیتس و شریکانش، استیو جایز با استیو ووزنیاک، شخصیت های متفاوتی که هم پوشانی لازم را برای همدیگر انجام داده اند و دو امپراطوری بنا کرده اند.

البته قبل از هر چیز به قول معروف باید بتوانیم سنگ هایمان را وا کنیم.

یادم می آید زمانی که چند پروژه مشترک با یکی از همکارانم که آدم با تجربه ای بود داشتم به من گفت:

باید تلاش کنیم تا ابتدا همدیگر را بهتر بشناسیم و آنقدر حرف بزنیم تا ادبیاتمان مشترک شود و روزی یک جلسه حداقل یک ساعته با هم داشته باشیم.

 در این جلسات هم گزارش کارها را به یکدیگر می دادیم هم در زمینه های مشترک و حتی مسائل روز صحبت می کردیم. و قرار گذاشتیم هر زمان یکی از دست دیگری ناراحت است حتما آن را بگوید.

 در واقع حرف زدن برای ما مهمترین ابزار کار بود و با هم قرار گذاشتیم از حرف زدن با هم دریغ نکنیم و نگذاریم دلخوری هایمان از همدیگر تلنبار شود و کوهی شود که ما را به نفس نفس زدن وادارد و از پا بیاندازدمان.

 قرار گذاشتیم همدیگر را نقد کنیم نقاط ضعف و قوت همدیگر را بگوییم من آنروزها فهمیدم در مدیریت بحران ضعیفم و زود از کوره در می روم و تا اتفاقی میفتد زود تمرکزم را از دست می دهم و سریع تصمیم می گیرم بعد از آن کلمه مدیریت بحران آویزه گوشم شد و بعد از چند اتفاق و تمرین و تجربه آن را به کار گرفتم .

اینروزها با هر مساله ای که روبرو می شوم با خودم می گویم مدیریت بحران داشته باش. این حرف باعث می شود من خودم را از آن مساله بزرگتر ببینم و از بیرون به آن نگاه کنم.

در آن پروژه که آن را یک تجربه موفقیت دو یا چند نفره می نامم شاید من به اندازه  چند سال تجربه کسب کردم این شیوه کار تاثیر زیادی در موفقیت دو نفره ما داشت تا آنجا که خیلی ها تاب دیدن ما را نداشتند و دست به کار شدند.

فکر می کنم دو یا چند نفره بودن مزایای زیادی دارد:

  • شاید من درونگرا باشم و او برونگرا، همپوشانی خوبی برای هم خواهیم داشت.
  • شاید من یک روز بی انگیزه باشم و کم بیاورم او بتواند انرژی لازم برای ماندن و بودن در مسیر را به من بدهد.
  • شاید من تخصصم با او متفاوت باشد و این تفاوت باعث سازندگی ما شود.

این روزها از دارن هاردی زیاد می خوانم فکر می کنم حرفهایش خیلی کاربردی هستند او هم در کتاب اثر مرکب در این باره به نکات خوبی اشاره کرده:

  • کمتر چیزی به قدرتمندی دو نفر است که بازو به بازوی هم پیوند خورده اند و به سوی هدفی مشترک پیش می روند.
  • برای اینکه شانس موفقیت خود را ارتقا دهید دوستی موفق بیابید.
  • هیچ چیز مثل یک مکالمه دوستانه برای برانگیختن حس رقابت شما نیست.

پی نوشت ۱: موفقیت دو یا چند نفره ای که این روزها می بینم و از بودنش خوشحالم  کتاب مشترک امین آرامش و شاهین کلانتری است که امیدوارم هر چه زودتر به دستمان برسد.

پی نوشت۲: امیدوارم به زودی زود خبرهای خوبی از موفقیت دو یا چند نفره دیگر به شما بدهم.

پی نوشت۳: در ورزش کردن نیز این دو یا چند نفره بودن بسیار تاثیرگزار هست.

شما هم از تجربه های موفقیت دو یا چند نفره خود بگویید.

7 دیدگاه برای “آیا موفقیت دو یا چند نفره را تجربه کرده اید؟

  1. یکی از تجربه های خوبی که در این زمینه دارم مربوط میشه به دوران کارشناسی.
    یه ترم آزمایشگاه بتن داشتیم. به دلیل تأمین نشدن مواد اولیه (همون شن و ماسه و سیمان!) نتونستیم آزمایش ها رو در طول ترم انجام بدیم.
    تا رسید به دو روز آخری که با پیگیری های خودمون و نه مسئول آزمایشگاه مصالح رو تأمین کردن.
    از همون اول ترم به گروه های ۴ نفره تقسیم شده بودیم. ما هم چون دیدیم دو روز برای انجام تمام آزمایش ها به شیوه ی معمول زمان کمیه, تصمیم گرفتیم هرکس یه آزمایش رو انجام بده و گزارشش رو بنویسه و تحویل بده و بره سراغ آزمایش بعدی که در نوبت انجام دادنه. اینگونه با اینکه همه, همه ی آزمایش ها رو انجام ندادیم و نفهمیدیم چی به چی بود اما تمام آزمایش ها توسط گروه انجام شد. در واقع گروه می دونست چی به چی بود.
    این تجربه توی آزمایش آخر به دردمون خورد. آزمایش آخر اینجوری بود که باید ۶ نمونه بتنی می ساختیم و میذاشتیم تا ۲۸ روز بگذره و بعد قرارشون می دادیم زیر دستگاه تا ببینیم که مقاومت فشاری مورد نظر رو دارن یا نه.
    اگر من خودم تنها بودم یا هرکدام از اعضای گروه خودش تنها بود نمی تونست انجامش بده. هم کارش زیاد بود و هم اینکه مجموعه ای از آزمایش های قبلی بود. اما با هم انجامش دادیم. هرکس قسمتی رو که قبلا به صورت انفرادی انجام داده بود, انجام میداد.

    با اینکه تجربه ی کارگروهی خوشایندی بود اما اصلا تجربه ی درسی و آزمایشگاهی موفق و خوشایندی نبود.

    1. خوشم میاد اول خوب و قشنگ توضیح میدی آدم فکر میکنه آخرش موفقیته بعدیهو فاز رو عوض میکنی. تجربه خوبی بود به هرحال.

      1. خب معصومه. تجربه ی کار گروهی خیلی خوبی بود. تقسیم وظایفش و اعتمادی که به یکدیگه در گزارش نویسی داشتیم. خوش بختانه هیچ کس هم خیانت نکرد و همه تمام تلاششون رو کردن.
        اما از نظر درسی تجربه ی خوبی نبود. هرکس یه قسمتی رو یاد گرفت. فقط در صورت در کنار هم بودن همه چیز رو بلد بودیم.
        البته اگه چنین عمل نمی کردیم، نمی تونستیم به موقع به آزمایش آخر برسیم.
        برخی آدما هم که زبون نفهمن. هرچی می خوای بگو و داد بزن که خودتون آزمایشگاه رو دیر آماده کردین. باز درمیارن میگن: شما دانشجویین و خودتون باید دنبال علم باشین. ما که به سن شما بودیم…

  2. معصومه جان اول بگویم من هم ذوق خواندن کتاب مشترک شاهین کلانتری و امین آرامش را دارم و در دورهمی هم به امین گفتم بی صبرانه منتظرم این کتاب به دستم برسد.
    پروژه‌های دو نفره را من در دانشگاه تجربه کردم. زمانی که با دوستم یک ساعت دیجیتال روی برد الکترونیکی ساختیم که البته تجربه خیلی خوبی بود و نمره خوبی هم گرفتیم. یکی از مزیت‌های آن برای من این بود که شاید طرف مقابلم بیش تر از من عملگرا باشد و من بیشتر به کار تئوری علاقه داشته باشم، در اینصورت هردو می‌توانیم به گونه‌ای همدیگر را حمایت کنیم تا به هدف مشترکمان برسیم.
    البته منتظر خبرهای موفقیت دو یا چند نفره دیگر هم هستم.

    1. ممنون پریسا که تجربه ات رو گفتی امیدوارم طعم این تجربه های خوب رو بازم بچشی.

  3. معصومه جان
    من هم تجربه موفقیت چند نفره را داشتم. متن بسیار آموزنده و مفیدی برام بود . فقط یک نکته کوچک که احساس خودم در تجربه موفقیت چند نفره بوده رو می خوام بگم. وقتی کاری توسط چند نفر انجام میشه و موفق هم میشن شادی بسیار بسیار زیادی بوجود میاد ، در حالیکه اگر موفقیت به تنهایی حاصل بشه میزان شادی کاهش پیدا میکنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.