از مهدی فرجی کتاب روسری باد را تکان می داد به یادگار دارم که در جشنواره شعر یزد سال ۸۲ به من هدیه داد.
چند روزی است این تک بیت او زیاد ورد زبانم شده:
حال من خوب است اما با تو بهتر میشوم آخ تا می بینمت یک جور دیگر می شوم
سالها پیش هم دوستی این بیت از او را به من تقدیم کرد:
من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم من که مرداب شدم ، کاش تو دریا بشوی
این روزها حس میکنم و فکر میکنم در مسیر دریا شدنم
مهدی فرجی عاشقانه نویس نغزی است و بسیار ساده و بی پیرایه و هر جور دلش می خواهد از عشق می گوید به زبان ساده آدمیزاد و پر از شور و شعور عشق
تمام سلولهای تنت درگیر می شود وقتی می گوید:
ماهِ من! طایفهی روزهبگیران چهکنند؟
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی
صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش!
وقتی که تو عریان شده باشی جایی
من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!
این سه شنبه غزل زیبایی را از او با من بخوانید:
هر طرف رو کن و تردید نکن سوی منی
باز در چشم رس و دیده ی پر سوی منی
تا ابد گر چه عزیزی ولی از یاد نبر
چشم من باشی ، در سایه ی ابروی منی
در غمم رفته ای و با خوشی ام آمده ای
چه کنم خوی تو این است پرستوی منی
چشم بادامی و شیرین و خوش و بانمکی
چینی و تازی و ایرانی و هندوی منی
گوش تا گوش به صحرا بخرام و نهراس
شیر ها خاطرشان هست که آهوی منی !
پینوشت: مهدی فرجی همچنین شعر بسیار زیبایی در وصف دکتر محمدرضا شفعی کدکنی گفته است که در لینک سه شنبه ها با شعر: این شعر مهدی فرجی برای محمدرضا شفیعی کدکنی را حتما بخوانید میتوانید هم آن را بخوانید و هم در جلسهای که مهدی فرجی خودش آن را برای دکتر شفیعی کدکنی خوانده ببینید.
وبلاگتون خیلی عالیه . این پستی هم که گذاشتید همینطور . برای مطلب در مورد توسعه مهارت فردی وارد شدم . ولی به این پست زیبا رسیدم
شیر ها خاطرشان هست که آهوی منی….
فوق العاده بود
معصومه عزیز سلام
همیشه از کامنت هات تو متمم لذت میبرم و مدتی هم هست که نوشته هات تو این خونه رو دنبال میکنم.
نمیدونی چقدر با این چند بیت شعری که اینجا خوندم لذت بردم خیلی ازت ممنونم که حالمو اینقدر خوب کردی. راستی از معرفی مهدی فرجی ممنونم و خیلی غصه خوردم که چرا زودتر از این او را نشناخته بودم.
از ابراز لطفت بسیار ممنونم محسن جان و برایت آرزوی موفقیت دارم. امیدوارم بهره خوبی از این نوشته ها ببری.