من نویسی اردیبهشت

۱ اردیبهشت

چیزهایی که چشم ما را می بندند.

در زندگی گاهی به چیزهای می چسبیم آدمها، اشیا شاید به محله و خانه ای به کار و  حتی به رشته ای تحصیلی می بینیم حال ما با آنها خوب نیست می دانیم حالمان خوب نیست اما جسارت دل کندن و بریدن و رفتن را نداریم به عبارتی میخواهیم آن چیزی را که نیست و میدانیم نیست از همین چیزهایی که به آنها چسبیده ایم به دست آوریم انگار برایمان زور دارد آنها را دست خالی رها کنیم به قول معروف به مراد نرسیده و به کام نرسیده آنها را رها کنیم همه ما تجربه های اینچنینی داشته ایم شاید این تجربه حتی بارها در زندگی مان تکرار هم شده باشد و هر بار به سختی دل کنده باشیم با کلی آه و ناله.

اما نکته مهمی که وجود دارد ما هر بار فراموش میکنیم چیزهایی که به آنها چسبیده ایم و مال ما نیستند در واقع چشممان را به روی زندگی و فرصت های خوب بسته اند و برای دیدن فرصت های تازه باید آنها را رها کنیم.

ایام به کام

۲ اردیبهشت
چه چیز مشکلات را حل می کند گذر زمان یا نوشتن?
می گویند زمان، گذر زمان مشکلات را حل می کند. من اما می گویم نوشتن زودتر مشکلات را حل می کند.
وقتی در میانه مشکلی قرار میگیریم معمولا ساعات اولیه مغز و ذهن و منطقمان از کار می افتد و احساساتمان بیشتر از همیشه فعال می شوند. نه اینکه احساسات ما بد باشند اما در این موقعیت چندان کمکی به ما نمی کنند هر چند حضورشان طبیعی است و باید گذاشت باشند و اجباری برای از بین بردن آنها نباید داشت اما در این مرحله و با این احساسات تصمیم گرفتم ما را به سرمنزل خوبی نمی رساند. معمولا در این مواقع می گویند گذر زمان می تواند بخشی از مشکلاتمان را کم کند د رواقع با گذر زمان آرامتر می شویم و میزان پذیرشمان بالاتر می رود و می توانیم تصمیم بهتری بگیریم اما عمل دیگری هم هست که می تواند بهتر از زمان به ما کمک کند و آن نوشتن درباره مشکلمان است.
این نوشتن می تواند به هر سبکی باشد، یک نامه به خود و یا دیگری به کسی که ممکن است از او دلخور باشیم.
می تواند حتی نامه یک نامه عذرخواهی از خودمان باشد که خودمان را رنجانده ایم یا نوشته ای باشد که به ما کمک می کند که مشکل را بهتر ببینیم و آن را به سطح یک مساله حل شدنی بیاوریم در واقع نوشتن می تواند چراغ قوه ای باشد که به اعماق مشکل تابیده می شود.
نوشتن ما را د رموقعیتی فراتر از مشکلمان قرار می دهد و ما را از زیر یوغ احساساتمان در زمانی که به نفعمان نیست بیرون می کشد و ما اینگونه جلوتر از زمکان می افتیم و زمان خود را ذخیره می کنیم.
حتی اگر نوشتن هیچ کاری نکند می تواند مانند یک مسکن عمل کند چون ما دست به یک اقدام زده ایم و این اقدام خودش یعنی در دست گرفتن زندگی و در انزوا فرو نرفتن و منفعل و افسرده نبودن
شاید حتی نوشتن بهتراز خالی کردن خودمان برای یک نفر دیگر باشد معمولا افراد در این مواقع سعی در آرام کردن ما از هر طریقی می کنند و معمولا طریق هایشان چندان جواب نمی دهد بهتر خودمان را روی صفحه word یا دفترمان خالی کنیم چون تجربه به من ثابت کرده است نتیجه بهتری می گیریم. خودمان می توانیم بهترین راهنمای خودمان باشیم.
فقط کافی است اهل نوشتن باشیم.

ایام به کام

 

۳ اردیبهشت

ادامه بده
اینکه خودت رو مجبور می بینی روز به روز خودت رو قویتر کنی اتفاق خوبیه تو زندگی ات، قدرش رو بدون اینکه می بینی در تقابل با جهان روز به روز باید قویتر بشی و از این قویتر شدن لذت میبری درست مثل زمانی که داری عضله سازی می کنی و از ورزیده شدن بدنت لذت میبری از ورزیده شدن روحت هم لذت ببر.

اصلا برات سخت نباشه دنیا سخته، جهان سخته و آدما سختن و تو باید برای این امتحان سخت خودت رو آماده کنی و هر روز چیزی یاد بگیری و نکته ای و هر روز از آدمها و رفتارهاشون تعجب کنی اما خودت رو نبازی اینکه ممکنه بعضی آدما با یه سری رفتارها ناراحتت کنن مهم نیست مهم اینه که تو از دل این رفتارها چی میتونی یاد بگیری که دیگه کمتر ناراحت شی و به آدمها هم دیگه اجازه ندی ناراحتت کنن و  فراتر از اون رفتارها قرار بگیری.

اینکه هر روز داری قویتر میشی و آدمهای زیادی رو پشت سر میزاری آدمهایی که چندان ماندنی نیستند و ارزش توقف ندارند تا اینکه شاید به موجودیت هایی لایق ماندن و توقف برسی اتفاق خوبیه تو زندگی، اینکه رونده هستی و رو به جلو اینکه هر روز داری ذهنت رو بارور میکنی و برای روزهای بعدی و بعدی آماده میشی و لذت زندگی رو با تمام وجود می چشی. همه اینها یعنی زندگی به بهترین شکل ممکن خودش در جریانه ادامه بده.

ایام به کام

 

۴ اردیبهشت

ما چندبار به دنیا آمده ایم؟

جسم ما یکبار به دنیا می آید اما روحمان چطور؟

برای من تولد بارها و بارها اتفاق افتاده تولد روحی، تفاوت تولد روحی با جسمی این است که خودت به تنهایی خودت را به دنیا می آوری این بار همه درد بر دوش خودت است دیگر نه مادری هست و نه قابله ای نه می توانی داد بزنی و اشک بریزی و به همه دنیا بفهمانی که داری به دنیا می آیی، در یک گوشه تنهای تنها به استقبال روح تازه می روی و درد و رنج عظیم تولد را درون خودت می ریزی تا آن خود دیگرت و روح دیگرت به دنیا بیاید. این تولد را اما با تمام وجودت حس می کنی، این تولد اما چه زمانی رخ می دهد؟ زمانی که زندگی آنقدر به روحت فشار آورده که خامی ات آزاردهنده شده و تو نیاز به یک خود پخته با خردی عمیق داری در جریان تولد حکمتی تازه به دنیا می آید که تبدیل به زاویه دید تو می شود تا با بینشی تازه به تماشای دنیا و اتفاقات آن بنشینی بینشی که از آن لذت می بری.

 

۵ اردیبهشت

زور نزن بپذیر

بسیاری از روزهایی که حالم بد است وقتی در خودم دقیق می شوم میبینم نمی توانم چیزی که هست و دست من نیست و نمی توانم تغییرش دهم را بپذیرم، رفتار یک شخص را که دست من نیست برخی اتفاقهای بیرونی را، حال بد من از زورزدن برای تغییر شرایط است شرایطی که چندان دست من نیستند.

وقتی هم با حال خرابی بعضی از اطرافیانم مواجه می شوم میبینم ریشه ناراحتی بیشتر آنها عدم پذیرش شرایط پیش آمده است آنها به تنها چیزی که فکر نمی کنند پذیرش است پذیرش شرایط پیش آمده و در برابر زندگی مقاومت می  کنند و نتیجه این مقاومت یک حال خراب است تمام نیروها و توان خود را جمع کرده اند برای مقابله اما با وجود آن نمی توانند و حالشان بد است و نمی دانند گره کور این ماجراها فقط یک چیز است معمای حل گشته پذیرش، تجربه پذیرش در ما بسیار پایین است ما معمولا به دست و پازدن و زور زدن و مقاومت کردن عادت داریم و در لحظه های آخر وقتی که حال خرابی های زیادی را تجربه کرده ایم تسلیم میشویم اگر این تجربه و مهارت را کسب کنیم اینکه بتوانیم تشخیص دهیم کجاها به راحتی بپذیریم و کجاها مقاومت کنیم می توانیم حال خراب کمتری را تجربه کنیم. و از زندگی لذت بیشتری ببریم.

ایام به کام

 

۶ اردیبهشت

پیش نیازهای رفتن به سمت  زندگی 

برای رفتن به سمت یه زندگی خوب به یه مواد اولیه ای نیاز داریم :

آرامش یا مهارت آرام کردن خودمان را باید به دست آوریم.

شجاعت و جسارت

اعتماد به نفس

نداشتن حس قربانی بودن

نداشتن حس استیصال و درماندگی و بیچارگی

عدم مقایسه خود با دیگران

تلاش برای عدم نیاز به تایید دیگران و زندگی کردن برای خود

دوست داشتن خود و ارزش قائل شدن برای خود

و شاید خیلی چیزهای دیگر اما اینها مهمترین ها از نظر من بودن.

ایام به کام

 

۷ اردیبهشت

زندگی مان را خیلی وابسته نکنیم.

یکی از مشکلات ما تو زندگی اینه که زندگی مون رو به چیزهای زیادی وابسته می کنیم اینکه فکر می کنیم من اگه ماشین داشتم اونوقت حالم خوب میشد یا یه خونه خوب یا یه شغل خوب یا یه همسر خوب و هر چیزی و چون اینها نیست پس من الان خوشحال نیستم. و مدام به در و دیوار و دنیا غر می زنم و حال خودم و اطرافیانم رو بد می کنم.

از اونطرف خیلی از آدمها رو هم می بینیم که همه اینها رو دارن اما چندان هم حالشون خوب نیست البته نه اینکه همه اینجوری باشن می خوام بگم که حتما اینطور نیست اگه همه موارد بالا رو داشتیم دیگه حالمون خوب بود تجربه هم به ما ثابت کرده که خیلی وقتها که به چیزی رسیدیم و قبلا در حسرتش بودیم تا یه مدت خوشحال بودیم و بعدا کاملا اون چیز برامون عادی شده و دوباره توی حلقه معیوب حال خرابی هم افتادیم.

نتیجه اینکه ما آدمها سیری ناپذیر هستیم هر لحظه یه چیزی دلمون میخواد و تا به اون نرسیم حالمون بده، و فکر می کنیم اگه برسیم حالمون خوب میشه.

از یه جایی به بعد داشتن و نداشتن چندان تفاوتی نمی کنه و شرایط و موقعیت ها به زودی برای ما عادی میشن.

نتیجه ای که از این بحث میگرم اینه که زندگیمون و حالمون رو به چیزی وابسته نکنیم ضمن اینکه هیچوقت دست از تلاش برای داشتن زندگی خوب و ایده آل نکشیم و به اهداف و آرزوها و رویاهامون توجه داشته باشیم و بدونیم که همین وابسته نبودن و داشتن آرامش  و تمرکز لازم بهتر به ما کمک می کنه به سمت اهداف و رویاهامون بریم.

ایام به کام

 

۸ اردیبهشت

ما چطور به خودمان آسیب می زنیم؟

اینکه توان دیدن موفقیت های خودمان را نداریم می تواند به ما آسیب های زیادی بزند بخصوص موفقیت های کوچک ،چون ما همیشه در پی موفقیت های بزرگ هستیم که به هزار و یک دلیل ممکن است به آنها نرسیم شرایط جامعه، بحران های مختلف و حتی بیماری های خودمان و …
باید بتوانیم موفقیت های کوچک را ببینیم و قدردان آنها باشیم و گرنه به خودمان آسیب زده ایم تنها کسی که باید ما را تحویل بگیرد خودمان هستیم و اگر خودمان این را از خود دریغ کنیم دیگر از چه کسی می توانیم انتظار داشته باشیم مثلا:
– من ساعت هایی را در هفته به ورزش اختصاص می دهم و به فکر سلامتی بدنم هستم و احساسات خوبی را تجربه می کنم باید قدردان خودم به خاطر فراهم کردن این فرصت برای خودم باشم که این کار را به هر کاری دیگر ترجیح میدهم.

– من به فکر رشد شخصی خودم هستم و ساعتهایی را در هفته به مطالعات مختلف اختصاص می دهم و از خیلی اتلاف وقت کردن های دیگر دوری می کنم از اینکه اینقدر به خودم اهمیت می دهم باید قدردان خودم باشم.
من می توانم در روابطم حس امنیت خاطری را به آنها القا کنم.
– من می توانم و توانایی آن را دارم که گاهی اوقات حامی رسان اطرافیانم باشم و به آنها کمک کنم و این باعث ایجاد یک حس خوب در من و دیگران می شود پس باید قدرددان خودم باشم که می توانم باعث بوجود آمدن یک لحظه خوب در دنیا شوم.
– من میتوانم گاهی اوقات لبخند بر لبان دیگران و خودم بنشانم حواسمان باشد وقتی دیگران را می خندانیم لطفش این هست که خودمان هم با آنها می خندیم پس به این خاطر باید قدردان خودم باشم و هزار و یک دلیل دیگر
– از اینکه بخشی از پولم را به خرید کتاب اختصاص می دهم و می توانم آن را به هر چیز دیگری اختصاص دهم که ممکن است برای من حتی مضر باشد از خودم ممنون باشم. هم به بالا رفتن آمار مطالعه کمک می کنم و هم به خودم.
اینها امیدهای کوچکی هستند که میتوانند به من در ادامه راهم کمک کنند.

این قدردانی های کوچک از خودم آغاز مسیر دستیابی به عزت نفس است گامهای اولیه برای احترام به خود و دوست داشتن خود گامهای اولیه برای قرار گرفتن در مسیر موفیقت و رضایت از زندگی، حواسمان به این گامهای اولیه باشد.

ایام به کام

۹ اردیبهشت

همه چیز خاکستری است.

بیشتر چیزهای دنیا خاکستری اند بیشتر مفاهیم، دوست داشتن، عشق، پول…
اما ما طور دیگری بزرگ شده ایم یاد گرفته ایم که دنبال چیزهای سفید و سیاه بگردیم.
روزهای هولناک سیاه و دلنشین و لذت ناک سفید را پشت سر گذاشتیم بلند شدیم و به هم ریختیم چون برجی رو به ویرانی در تکاپوی سیاه و سفید سالها به سر بردیم اما پایان راه خاکستری بود رنگی که چندان دوستش نداشتیم و این قصه دردناکی بود. حتی ما خودما هم خاکستری بودیم.
اما لااقل برای شخص من این یافتن هر چند در آغاز دردناک بود اما کمی بعد از بودنش لذت بردم فهمیدم خاکستری هم رنگ خوبی است و از این به بعد با ذهنیتی خاکستری به اشیا و مفاهیم و آدمها نگاه کنم اینطور درد و رنج کمتری را تجربه می کنم و خیال آرامتری دارم،  حتی می دانم ممکن است این خاکستری کمی به سیاه و یا کمی به سفید هم متمایل شود از آن استقبال می کنم و اینگونه زندگی ام انحراف کمتری را تجربه می کند اینکه از خاکستری به سفید هم برسی خیلی زیباتر و قشنگ تر و دلچسب تر است.

ایام به کام

۱۰ اردیبهشت

روند و رویداد

هر کدام از ما در روند زندگی خودمان هستیم اما این برای دیگران قابل درک نیست.
هر رویدادی در زندگی ما در ادامه یک روند می آید اما ما تمام زندگی را به عنوان رویداد می بینیم چه زندگی خودمان و چه زندگی دیگران و این بر روی قضاوتهایمان درباره خودمان و دیگران نقش مهمی دارد.
من که اینجا نشسته ام و در حال نوشتن هستم در ادامه یک روز شیرین یا تلخ هستم در ادامه یک هفته ای که خوب شروع شده و خوب ادامه پیدا کرده یا بد یا خاکستری یا هر چیز دیگری من فقط در یک نقطه خاص نیستم. هیچ کس فقط در نقطه ای خاص نیست و ما همه به طور پیوسته زندگی می کنیم.
اما چرا این را نمی توانیم بفهمیم و در تصمیم گیری ها و قضاوت هایمان دخیل کنیم. نمی دانم چرا شاید توان ذهنی ما آنقدر نیست که بتواند به رویدادها نگاه کنیم یا فرصت لازم برای این کار را نداریم و بر اساس یک نقطه هم خود و هم دیگران را قضاوت می کنیم به این خاطر دچار خطای تصمیم گیری و قضاوت می شویم.

من پیشنهاد می کنم هنگام تصمیم گیری و قضاوت درباره خودمان و لااقل آنهایی که برایمان مهم هستند و می خواهیم در دایره دوست داشتن ما باقی بمانند به روندها هم فکر کنیم کسی که الان عصبانی و خشمگین است و با ما به تندی برخورد می کند دلیلش شاید ما نباشیم بلکه روندی است که او در آن قرار گرفته حواسمان به آن روند باشد. نه اینکه من همه اینا را رعایت می کنم اما حداقل به آن فکر می کنم و دغدغه ام هست و گاهی هم برای نزدیکانم به تعداد انگشت شمار آن را رعایت می کنم.

ایام به کام

۱۱ اردیبهشت 

طوفان شو

مثل یه طوفان بود که اومد و به من گفت باید بلند شی باید مثل من شی و پاشی و همه چیز رو خراب کنی و از نو بسازی میدونم سخته هم خراب کردن هم ساختن .

اما ادامه راه تو جز با طوفانی شدن میسر نیست مسیر با طوفان میسر میشه و تو ناگزیری که در مرحله ای از زندگی ات طوفان بشی بریزی درون خودت و همه چیز رو دوباره از نو بسازی طوفان بشی و بتونی خودت رو هم خراب کنی میدونم خراب کردن خودت جسارت میخواد اما میدونم تو این جسارت رو داری حتی علیه خودت هم عمل کنی در مقابل خودت هم قرار بگیری اما لازمه قبلش با خودت تا کنی مثل یه مادر مثل یه پدر که همه اینها برای اینه که یه چیزهایی درست شه باید به خودت بگی که دوسش داری و قراره با هم همه چیز رو از اول بسازی.

تو باید طوفان بشی موج بشی و خیلی چیزها رو بشوری و نو شی.

زندگی به طوفان نیاز داره به برخاستنی عظیم و به تکاندن زندگی از این همه غباری که به تنش ریختن می دونم تو نریختی اما باید پاشی طوفانی بشی و همه چیز رو از اول از اول از سر بگیری.

ایام به کام

 

۱۲ اردیبهشت

احترام به ارزشهای خودمان

تعیین ارزشها، تثبیت آنها و احترام به آنها و دادن هزینه برای آنها کار چندان آسانی نیست ما در طول زندگی مدام با تغییراتی مواجه می شویم که ما و ارزشهایمان را زیر سوال می برد و در این میانه ممکن است برخی از باورها و ارزش هایمان را از دست بدهیم و یا به آنها با دیده تردید و شک بنگریم.
خود ما گاهی اوقات آنقدر تغییر می کنیم که حتی با آدم دو سال پیش هم قابل مقایسه نیستیم و احتمالا برخی از ارزشهایمان نیز تغییر کنند.
اما نکته ای که دوست دارم به آن اشاره کنم احترام به ارزشهای خودمان است و نه تعصب به آنها، اگر امروز به باوری اعتقاد دارم و برایم مهم است به آن احترام بگذارم نه روی آن تعصب داشته باشم و مدام از آن دفاع کنم، و کمی هم جا برای شک و تردید بگذارم که در دام ارزشهای خودم نیفتم. و مدام هم ارزشهایمان را بررسی کنیم و از ایننکه ممکن است آنها را از دست بدهیم هراسی نداشته باشیم.
اما نکته ای که به ما کمک می کند به درستی بتوانیم در مسیر دستیابی به ارزشهای متناسب با خودمان گام برداریم عزت نفس است اینکه اگر باوری و ارزشی داریم عدم اعتماد به نفس و عزت نفس باعث نشود در مواجهه با دیگران آن را از دست بدهیم یا فکر کنیم ارزش ما پشیزی نمی ارزد.
این قصه سر دراز دارد این تنها اشاره ای بود و اشاره ای خام.

ایام به کام

 

۱۳ اردیبهشت

خودمان را احیا کنیم.

مسیر زندگی آنقدر پیچیده و مبهم است که هر روز با تغییرات تازه و با باورهای تازه روبرو می شویم با آدمهای تازه و با مدلها و روش های مختلف زندگی، با روحیات مختلف و با برخوردهای مختلف آدمها با ما
گاهی ممکن است با آدمهایی زخم زننده روبرو شویم با آدمهایی که مشکلشان فقط ما نیستیم بلکه کارشان زخم زدن و تحقیر کردن است احتمالا د رزندگی تان با چنین آدمهایی روبرو شده اید این بخشی از ویژگی های آدمهای خودشیفته ای است که من با آنها روبرو شده ام.
ممکن است د ربرخورد با آنها اذیت شویم دچار چالش شویم حالمان بد شود اما چیزی که باید یادمان باشد این است که بعد از اتفاقات اینگونه سعی دربازیابی و احیا خودمان داشته باشیم به خودمان بازگردیم و ببینیم الان در کجای ماجرا هستیم آیا تیر و ترکش آنها به ما خورده است آیا زخمی شده ایم آیا آسیب دیده ایم اگرآری چرا؟ چه چیزی باعث شده برنجیم و آسیب ببینیم همه اینها می تواند در کشف درونمان و رسیدن به خوذشناسی کمک کننده باشد من در چالش با آدمهای خودشیفته توانستم به بسیاری از درونیات خودم برسم هر چند ارتباطاتی بودند که روح و روانم را رنجاندند این هزینه ای بود که باید میپرداختم تا با بخشی از خودم که برایم ناشناخته بود روبرو شوم. و البته به قانون طبیعت و زندگی هم ایمان بیاورم.

ایام به کام

 

۱۴ اردیبهشت

ما رأيت الا جميلاً”
من چندان به وجود اشتباه در زندگی ام اعتقاد ندارم بلکه می گویم یک تصمیمی که متناسب با روحیات، دانش و باورها و موقعیتی که آن زمان داشته ام گرفته ام و الان چون در موقعیت دیگری و احتمالا بهتری هستم به خودم اجازه نمی دهم با دیده اشتباه به آن تصمیم بنگرم و خودم را سرزنش و تحقیر کنم بلکه به خودم و تصمیمم احترام می گذارم، با خودم می گویم آن تصمیم، تصمیم من بوده و چطور می توانم به خاطر یک تصمیم به خودم برچسب های بد بزنم و خودم را تحقیر کنم خودی که نیازمند احترام و محبت م ناست.
گاهی در مواجهه با تصمیات گذشته ام به این جمله معروف در واقعه عاشورا می رسم:

ما رأيت الا جميلاً”

این نه یک تسکین و یا باور دروغین است، بلکه حس میکنم نشان از یک عزت نفس درونی دارد که البته به آن رسیده ام و آن را یاد گرفته ام بعد از فراز و نشیب های زیادی که در طول زندگی ام داشته ام.
این نوع نگاه جسارت و شجاعت بیشتری برای زندگی کردن به من داده و این روزها ترس کمتری را تجربه می کنم و می توانم تصمیمات بهتر و با اضطراب و دلهره کمتری بگیرم.

ایام به کام

 

۱۵ اردیبهشت

مشاهده گری

گاهی اوقات ارزیابی از محیط سخت به نظر می رسد، نمی توانیم روابط و اجزا موجود در طبیعت را به درستی درک کنیم و هر گونه قضاوتی هم که انجام می دهیم یا ارزیابی که می کنیم علاوه بر آنکه درست از آب درنمی آید و کمکی به ما نمی کند بلکه درد و رنج ما را بیشتر میکند اینکه چرا نمی توانیم بفهمیم چه اتفاقهایی در بیرون می افتد و چرا نمی توانیم درک کنیم منظور و نیت افراد از بعضی از کارها چیست معمولا ما در چنین شرایطی شتابزده عمل می کنیم و دوست داریم هر چه زودتر بفهمیم چه اتفاقهایی و چرا می افتند حداقل آنهایی که به ما ربط پیدا می کنند اما چون ابزارهای لازم را نداریم مثلا ابزارهایی که در این متن به آنها اشاره شد مانند تفک رنقادانه و مهارت تصمیم گیری و … نمی توانیم درک درستی از محیط اطرافمان داشته باشیم د راین حالت بهتر است اولا بپذیریم ما ابزارهای درست را برای تحلیل طبیعت نداریم و ضمن اینکه تلاش کنیم به آنها دسترسی پیدا کنیم تلاش کنیم تا زمان دسترسی و قرار گرفتن در موقعیت مناسب در مقام یک مشاهده گر قرار بگیریم کار بسیار سختی است چون ما معمولا به کنجکاوی های بیخودی عادت داریم و توقف کردن و فقط نگاه کردن برای ما که حتی با فرهنگ مان هم سازگار نیست سخت است اما اگر به خود بقبولانیم که یاید فقط نگاه کنیم دقت کنیم و کمتر تحلیل و قضاوت کنیم و یا بخواهیم زور بزنیم که بفهمیم و بر اثر فهم های نادرست بی انگیزگی و کسالت د رخود ایجاد کنیم بهتر است که مشاهده گر و ناظر باشیم.

هر چند ای رویه مشاهده گری را می توان تبدیل به یک عادت در زندگی کرد به طور مثال در موضوعاتی که متخصص نیستیم بهتر است مشاهده گر باشیم اینکه مثلا وضعیت اقتصاد چرا الان اینگونه است؟ چرا فلان مقام مسئول چنین تصمیمی گرفت بهتر است به جای حرفهای تاکسی طوری یا برویم مطالعه کنیم یا اگر دغدغه مان نیست و وقتش را نداریم مشاهده گر باشیم و سکوت کنیم.

ایام به کام

۱۶ اردیبهشت

چه چیزهایی باعث می شوند از خودمان دور شویم؟(۱)

ما سالهای سال در ناخودآگاه زندگی می کنیم دلیل و ریشه بسیاری از رفتارهایمان را نمی دانیم یعنی اصلا تلاش هم نمی کنیم بدانیم چرا در آن موقعیت اینگونه رفتار کردیم شاید این قانون طبیعت باشد و هر کدام از ما در سنی نه سن قانونی بلکه سن تجربه کردن، یعنی سنی که به تجربه هایمان مربوط می شود بفهمیم باید کمی از ناخودآگاه بیرون بیاییم شاید درد و رنجی که بر اثر بعضی رفتارهایمان متحمل می شویم ما را به فکر فرو ببرد که چرا درد داریم و چرا رنجیدیم و این درد و رنج ما ر ابه تکاپو و تحلیل خود فرو ببرد سر فرو بردن در چاه عمیق خود.
از مرحله ای به بعد این حرکت بیرون آمدن را از ناخودۀآگاه شروع می کنیم اما این حرکت بس آرام و سنگین و لاک پشتی است هر بار بعد از چند روز می فهمیم آن رفتارمان مثلا مناسب نبود و باید طور دیگری می بود و یا حتی بعد از ماهها اما این آغاز حرکت به سمت نور و آگاهی است آغاز پرسشگری از خودمان که چرا اینگونه بودیم و هستیم.
در این حرکت و در این مسیر فراز و فرودهای زیادی را تجربه میکنیم و هر بار تکه ای از خود را کشف می کنیم اما همین که فهمیده ایم باید حرکت کنیم خیلی مهم است.
تازه می فهمیم چیزهایی هستند که نمی خواهند ما به سمت خودمان حرکت کنیم و خودمان باشیم باید بفهمیم آنها چه چیزهایی هستند؟
به زودی درباره آنها صحبت خواهم کرد.

ایام به کام

۱۷ اردیبهشت

چه چیزهایی باعث می شوند از خودمان دور شویم؟(۲)

۱- بعضی آدمها دوست ندارند ما به سمت خودمان حرکت کنیم به سمت آگاهی مان، حواسمان به این آدمها باشد می خواهند باری ما تعیین تکلیف کنند برنامه بریزند این آدمها ممکن است دوست ما باشند ممکن است عضوی از فامیل ما باشند یا حتی عضوی از خانواده، معلم هایمان نمی دانم چقدر وجود چنی آدمهایی را در زندگی تان تجربه کرده اید آدمهایی که فکر می کنند  فقط آنها می دانند راه راست و مستقیم برای ما چیست؟ حتی ممکن است بعضی از آنها از روی خیرخواهی این کار را انجام دهند، بعضی هایشان هم از روی رفتارهای برتری طلبانه ای که دارند و دوست دارنهد همه چیز و همه کس در سلطه آنها باشد و کسی بدون اجازه آنها زندگی نکند ممکن است یاد پادشاهان و کدخداها و … بیفتید اما در همین زندگی امروزی ما هم از این نمونه ها که زیرپوستی کارهای خود را انجام می دهند و دقیقا آدم را یاد پادشاهان خودکامه می اندازند و فقط لباس هایشان عوض شده زیاد دیده می شوند حواستان به این آدمها باشد.

۲- نفر دومی که ممکن ایت باعث شود ما از خودمان دور شویم خودمان هستیم. باید زمان بگذرد که بفهمیم این کسی که دارد زندگ یمی کند ما نیتستیم بلکه فقط سایه ای از ماست امیدوارم آن روز برای هر کس هر چه زودتر اتفاق بیفتد.

ایام به کام

۲۷ اردیبهشت

یادگیری با درد

یادگیری شکلهای مختلفی دارد حضوری و غیر حضوری، منایع مختلفی هم دارد کتاب، فایلهای صوتی، و…

اما یک نوع یادگیری هست که در ارتباط با آدمها برای ما اتفاق می افتد بدون اینکه آنها قصد داشته باشند چیزی را به ما یاد بدهند و یا حتی دوست داشته باشند به ما چیزی یاد بدهند رفتارهای آنها در موقعیت های مختلف است که برای ما یادگیری دارد این یادگیری هم دو نوع دارد یادگیری بدون درد و یادگیری با درد.

گاهی رفتار آدمها جذاب دلنشین و آموزنده است حال ما را خوب می کند و چیزهایی هم یاد می گیریم که در زندگی مان پیاده کنیم و چندگام جلوتر میرویم. اما گاهی رفتار آنها برای ما آزاردهنده است این آزاردهنده بودن می تواند هزار و یک دلیل روانشناسی و غیره داشته باشد مثلا آنها دست روی ضعف ها و زخم های ما می گذارند بی آنکه عمدی در کار باشد و یا خود ما دچار نوعی فرافکنی می شویم و رفتار آنها را برای خودمان آزاردهنده می کنیم یا اینکه سبک رفتاری آنها برای چندان دلچسب نیست و یا اینکه این اتفاق ناشی از تفاوت هایی است که با همدیگر داریم و پذیرش آنها برای ما سخت است یا اصلا ضعف رفتاری آنهاست.

اما وقتی خوب در رفتار آنها دقیق می شویم می بینیم که مجبور هستیم بیشتر در اطراف خود دقیق شویم بیشتر در خود دقیق شویم و به چیزهایی در درون خود پی می بریم که قبلا آنها را نمی دانستیم یا به آنها توجه نمی کردیم و در نتیجه یادگیری آرام آرام شکل می گیرد و حتی می توان گفت یادگیری کریستالی چون آنها هر دفعه به ما تکه هایی از خودمان را نشان می دهند آنها آیینه ای می شوند که ما خودمان را در آنها ببینیم اینجا یادگیری با درد اتفاق می افتد ما اذیت می شویم حرص می خوریم ناراحت می شویم چند روز دمغ میشویم اما اگر کمی با خود روراست باشیم در نهایت یاد می گیریم. و رشد می کنیم. من تجربه های این شکلی زیاد داشتم  و امروز ممنون آن آدمها هستم که باعث رشد من شده اند. شما را نمی دانم؟

ایام به کام

4 دیدگاه برای “من نویسی اردیبهشت

  1. سلام معصومه خانم عزیز
    من از طریق سایت جناب شاهین کلانتری چند ماهی هست با سایتتون آشنا شدم و از خوندن مطالبتون لذت میبرم ولی این من نویسی خیلی خیلی به دلم نشست استفاده کردم و لذت برم.
    عالی بود…
    پاینده باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.