چرا تلاش و پشتکار مدل ذهنی ما ایرانیان نیست؟

قبلا مطالبی درباره تلاش و پشتکار نوشته ام.

ما به دنیا آمده ایم که پشتکار داشته باشیم؟

جملاتی درباره پشتکار

پدر و مادر عزیز! تلاش و پشتکار آموختنی اند.

اما چیزی که این روزها ذهنم را مشغول کرده این است که چرا دو کلمه تلاش و پشتکار در ادبیات ما ایرانیان کمرنگ هستند؟

ملتهای دیگر دنیا را نمیشناسم نمیدانم مدل ذهنی و رویکردشان نسبت به تلاش و کوشش و پشتکار چیست؟
اما با توجه به مشاهداتم و کندوکاو در اطرافم اعتقاد دارم مدل ذهنی تلاش و پشتکار مدل ذهنی ما ایرانیان نیست.
آیا نیاکانمان اهل تلاش و پشتکار نبوده اند؟ نمی دانم.

معمولا وقتی قدیمی ها، پدربزرگها و مادربزرگ ها از خاطرات شان میگویند از تلاش و پشتکارشان در گذشته با واژه سختی یاد میکنند نه سرسختی به بدبختی یاد می کنند نه خوشبختی.
خوب چرا یاد نگرفته ایم یکی از عوامل موفقیت تلاش و پشتکار است؟
قدرتمندترین رسانه ای که مدل ذهنی ما را تشکیل داده حداقل دهه چهل و پنجاه به بعد تلویزیون است، هر چند این روزها خوشبختانه در بسیاری از خانه ها به یک وسیله زینتی تبدیل شده و گاهی هم قبرستان مجسمه ها و گلدان ها…
رسانه ای که مدل ذهنی ما را ساخته معمولا اکثر اوقات مبلغ سه تصویر زیر بوده است:
۱- فقرایی که به هیچ جایی نمی رسند و همچنان در فقر و بدبختی غوطه ورند و تمام مشکلات عالم هم مال آنهاست.

۲- ثروتمندانی که ثروتمند بوده اند و خواهند ماند.

۳- بخت یا اقبالی که ممکن است همینطوری نصیب حال ما شود و همای سعادت بر شانه های ما بنشیند و به اتفاقی یکشبه پولدار شویم.

کمتر دیده ایم چیزی در این میانه باشد یا مسیری را به ما نشان دهد که از یک به دو برسیم. معمولا آنهایی که در گزینه دو زندگی می کنند یا پدرشان کارخانه دار است یا ارث بزرگی از نیاکانشان به آنها رسیده.

ما سالها با سریالهای تلویزیون خو گرفتیم و ذهن ما ساخته و پرداخته شد تا همانجایی که هستیم بمانیم و اصولا اعتقادی به حرکت و از نقطه ای به نقطه دیگر رفتن پیدا نکردیم، دقیقا همان بر لب جوی بنشین و گذر عمر ببین داستان زندگی ما شد.

اینگونه شد که ما هدف گذاری را هم یاد نگرفتیم، مسیر موفقیت را هم طراحی نکردیم، طعم تلاش و لذت بردن از آن را هم نچشیدیم ، سرسختی و پایداری را هم فقط در ادبیاتش دیدیم.

آنقدرها هم کتابخوان نبودیم تا از زندگی آنور آبی ها چیزی دستگیرمان شود فقط ماندیم و بعدها داستان پولدارشدنشان را شنیدیم و مغزمان سوت کشید.

اینگونه شد روند را یاد نگرفتیم و تنها منتظر شنیدن رویدادها شدیم و با هر رویدادی با خود گفتیم کاش ما جای آنها بودیم و هیچوقت با خود فکر نکردیم آنها چگونه آنجا ایستادند.

ست گادین در کتاب شیب می گوید مدیر یکی از ۵۰۰ شرکت برتر جهان بودن آسان است به آنجا رسیدن سخت است.

من فکر می کنم برای ایجاد حرکت و پویایی در جامعه یکی از چیزهایی که باید یاد بگیریم این است که دستیابی به اهداف تنها با تلاش و پشتکار شدنی است و باید بتوانیم این مدل ذهنی را در نسل های بعدی رواج دهیم.

به این فکر کنیم چگونه می توان این مدل ذهنی را رواج داد چگونه مغزهایمان را دچار این تحول کنیم که بچه پولدار ها تنها چند استثنا هستند و آنطور که دیده ایم و شنیده ایم ماندگاری بچه پولدار ها هم بسیار کم است و زندگی تنها وقتی درست می چرخد که بر مدار مبارزه و سرسختی و تلاش و پشتکار قرار بگیریم، شاید اینگونه خودمان و کشورمان را از بن بست اقتصادی خارج کنیم.

من فکر می کنم یکی از راهکارها این باشد که به تولید محتوای انبوه و انتشار آن در این زمینه بپردازیم به معرفی ایرانیان با مدل ذهنی تلاشگری بپردازیم افرادی که در چند قدمی ما زیست می کنند اما ایمان دارند تنها از مسیر تلاش و پشتکار است که موفقیت و رضایتمندی دست یافتنی است و اهل ناله و آه و حمایت دولت نیستند و بدانیم اصولا خود این تلاش است که زیباست و به زندگی ما معنا می دهد.

من  وقتی در جوار این آدمها قرار می گیرم تا مدتها برای حرکت کردن انرژی دارم و اگر تلاش نکنم و پشتکار نداشته باشم دچار نوعی شرمندگی و خجالت می شوم.

باید آنقدر این کلمات در مقابل چشمان ما قرار بگیرند که تبدیل به دغدغه ذهنی ما بشوند و سراغشان برویم و در آنها کندوکاو کنیم.

در سفری که به کمپ متین آباد داشتیم و گفتگوی کوتاهی که با مدیر کمپ جناب آقای واقفی انجام دادیم ایشان به موارد خوبی اشاره کردند این مطلب را که می نوشتم یاد ایشان افتادم.

آقای واقفی می گفت می دانید یکی از بهترین راههای پولدار شدن چیست؟

کلاهبرداری

ایشان میگفت ما آموخته ایم که فقط با کلاهبرداری می شود پولدار شد درباره سبک زندگی خودشان می گفتند که من هر روز حدود چهار صبح بیدار می شوم از تهران راه می افتم نماز صبح را قم می خوانم و تقریبا هفت صبح کمپ متین آباد هستم و کارم را شروع می کنم او نمونه یک ایرانی تلاشگر است درباره او می توانید اینجا بخوانید.

شما چه راهکاری برای تغییر این مدل ذهنی ارائه می دهید؟ چگونه می توانیم مدل ذهنی تلاش و پشتکار را رواج دهیم؟ اصلا چقدر با مطالب گفته شده موافق هستید؟

10 دیدگاه برای “چرا تلاش و پشتکار مدل ذهنی ما ایرانیان نیست؟

  1. سلام،

    خانم شیخ مرادی عزیز، مقاله شما را مطالعه کردم. آسیب مهمی را شناسایی کردید و راهکار خیلی خوبی هم برای آن ارائه دادید.

    نکته ای که در راستای صحبت شما اضافه کنم این است که در برخی موارد از جمله این مورد، خیلی خوب است افرادی که دارای یک مدل ذهنی هستند هم را پیدا کنند، کنار هم جمع شوند با هم تعامل کنند تا آن مدل ذهنی را در یکدیگر تقویت کنند. اگر فردی که دارای مدل ذهنی تلاشگری است خود را تنها احساس کند و افرادی مانند خود نبیند با فشارهای محیط اطراف پس از مدتی ممکن است خسته و دل زده شود.

    هرچه آدم های تلاشگر بیشتر و بیشتر به یکدیگر بازخورد مثبت دهند این حلقه تشدید می شود و به تدریج جمعی متشکل ایجاد می شود که توان حرکت جامعه کرخت را خواهد داشت. این روند نه لزوما با یک فعالیت گسترده بلکه با حرکت های کوچک شروع و تداوم می یابد. همین که شما این دغدغه را مطرح کنید و دیگری آن را بخواند، پای آن مطلبی بنویسد و بحث شود و به هم بفهمانیم اتفاقات خوب زیادی در حال رخ دادن است ما تنها نیستیم و می خواهیم ایران بهتری بسازیم.

    ممنون.

    1. سلام ممنون از شما و انرژی مثبت نوشته تان، ما هم با دوستانمان در حال تجربه همین تلاشگری ها هستیم. به امید روزهای بهتر از امروز

  2. راستش یک هفته به این موضوع فکر می کردم و بیشتر از این که به جواب این سوال برسم فهمیدم که چقدر کار کردن در این زمینه ها و پیدا کردن جواب برای این سوال های اساسی سخت است. و در نهایت مهم ترین راه حلی که از نظر شخصی به ذهنم رسید این بود که حداقل خودم تلاشگر باشم! یه سری ایده های ناقص هم به ذهنم رسید که امیدوارم به درد بخور باشن 🙂

    ۱- افزایش تعداد الگوها : همان طور که در متن شما هم اشاره شد بودن در کنار (خواندن مطالب) انسان های پرتلاش می تواند انگیزه قوی برای افزایش تلاش بین ما ایرانیان باشد. فکر می کنم شخصی مثل استاد شعبانعلی که توانست تا این حد بر روحیه تلاشگری جمع عظیمی اثر بگذارد دلیل کافی بر این موضوع باشد. البته احتمالا الگو شدن چندان از دست من بر نمی آید و باید به دنبال میکرواکشن های بهتر باشم 🙂
    ۲- آموزش دوره کودکی : بسیاری از مسائل ریشه در کودکی دارند. وقتی به کار بردن “چقدر پرتلاش هستی” به جای “چقدر تیزهوش هستی” می تواند تا حد خوبی تاثیرگذار باشد آیا نمی توان همین جمله ها را در مدرسه در نهاد بچه ها نهادینه کرد؟
    ۳- مقاومت در برابر حرف های ساده در سر کار : درست است که الگو بودن از هر آدمی بر نمی آید اما مقاومت در برابر حرف های آدمی که در سر کار می گوید ” همه چیز شانسه ” هم می تواند بر روحیه حداقل آدم های اطرافمان تاثیرگذار باشد تا از خودشان بپرسند چرا تلاش می کند؟
    ۴- ترسیم هدف : گاهی چقدر ساده می توان موقع غذا خوردن با دوستی که تلاش نمی کند درمورد هدف صحبت کرد و او را وادار به فکر کردن کرد. گاهی تلاش نکردن صرفا به دلیل نداشتن هدف و آرزو های بزرگ است.
    ۵- تکریم چهره های تلاشگر : چه در سطح حرف زدن های ساده چه در سطح مدرسه و چه در سطح کشوری تکریم چهره های پرتلاش باعث ایجاد انگیزه در سایرین خواهد شد.

    “آیا نیاکانمان اهل تلاش و پشتکار نبوده اند؟” : در همین موضوع کتاب سازگاری ایرانی نوشته مهندس بازرگان در زمینه ویژگی های ایرانیان واقعا جالب است. البته این کتاب در واقع ادامه کتاب روح ملت ها است. که آن هم خواندنی است.

    1. ممنون امیرحسین جان از نوشته خوبت، و ممنون بابت معرفی کتاب، بازهم نظرات اینجوری اینجا بنویس از خواندنش لذت بردم.

  3. در تایید صحبت شما یکی از برنامه های پر مخاطب زمان ما سریال سلطان و شبان بود
    که یک چوپان ناگهان عقابی یر شانه اش می‌نشیند و سلطان می‌شود
    نه تلاشی و نه پشتکاری
    و یادم هست در مدرسه بچه ها می‌گفتند کاش این عقاب بر شانه ما می‌نشست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.