تکه هایی از غزل غزل های سلیمان
باب هشتم
کتاب مقدس
این تکه ها از غزل غزل های سلیمان را جایی در کتابی خواندم همیشه ورد زبانم بودند این تکه ها در ذهن من تصاویر بکری را می آفرینند، اورشلیم، عشق، سلیمان، امروز مشغول خواندن کتابی بودم که دوباره این تکه ها در ذهنم مرور شدند و تصمیم گرفتم در سه شنبه این هفته آنها را بگذارم امیدوارم دوست داشته باشید.
ای كاش تو برادر من بودی.
آنگاه هرجا تو را میديدم میتوانستم تو را ببوسم، بدون آنكه رسوا شوم.
تو را به خانۀ مادرم میآوردم تا در آنجا به من محبت را بياموزی.
در آنجا شراب خوش طعم و عصارۀ انار خود را به تو میدادم تا بنوشی.
دست چپ تو زير سر من میبود و دست راستت مرا در آغوش میكشيد.
ای دختران اورشليم، شما را قسم میدهم كه مزاحم عشق ما نشويد.