شاتل استراتژی محتوا و اولین تماس تلفنی

قبلا برداشت های خودم درباره استراتژی محتوا را به طور مفصل نوشته ام، از آن مطلب می توان نتیجه گرفت که بسیاری از تصمیمات ریز و درشت هر سازمان زیر سایه استراتژی محتوا قرار میگیرد.

یکی از مهمترین اهداف و کاربردهای استراتژی محتوا ایجاد ارتباط مناسب با مخاطب یا مشتری از طریق محتواست تا از طریق این ارتباط به شناخت بیشتری از مخاطب دست پیدا کند و ترجیحات و علاقمندی ها و الگوهای رفتاری او را در طول این ارتباط بفهمد.

هر جمله یا پیامی از آن کسب و کار می شنویم یا می خوانیم یعنی خواسته یا ناخواسته چه آن سازمان آن را فعالانه انتخاب کرده باشد چه اصلا نداند استراتژی محتوا چیست، استراتژی محتواست.

بر این اساس تصمیمی مانند اینکه مسئول فروش آن سازمان پشت گوشی تلفن در تماس با مشتری با چه جمله ای شروع کند و فضای صحبت چگونه باشد را  می توان به استراتژی محتوای آن سازمان مرتبط دانست.

من هم مانند بسیاری از کاربران اینترنتی  ایران زمین مشتری خدمات شاتل هستم و شاید به دلیل جابجایی منزل و انتقال خط و چیزهایی از این قبیل بیشتر با عزیزان شاتلی تماس داشته ام و به قول معروف زنگ خورشان از جانب من زیاد بوده و همیشه هم البته به بهترین شکل در هر ساعت از شبانه روز ارائه خدمات شده است.

اما چیزی که چندی پیش توجه مرا به خود جلب کرد داستان زیر است:

 قبلا که با شاتل تماس میگرفتم معمولا آقا یا خانم پشت خط میگفت:

فلانی هستم چه کاری از دستم برمیاد؟ یا چه کاری  می تونم براتون انجام بدم یا چه مشکلی داشتین؟ یا جملاتی که حاوی پیام های بالا بودند،  اما چندی پیش که تماس گرفتم با این جمله روبرو شدم:

فلانی هستم چطور میتونم کمکتون کنم؟

چندین بار دیگرتماس گرفتم باز هم با این جمله روبرو شدم چطور میتونم کمکتون کنم؟

اینکه همه پاسخ دهندگان تلفن این جمله را بیان می کردند برای من کمی ناخوشایند بود و احساس کردم با یک ربات روبرو هستم بخصوص که وقتی افراد آن را ادا میکردند از نظر من کمی هم حالت تصنعی داشت مانند جمله ای که به آنها دیکته شده باشد. من نتوانستم با این جمله ارتباط بگیرم و آن را یک جمله سرد یافتم و برای من قابل هضم نبود و یک جوری هم انگار همیشه ناتمام می ماند انگار مال خود مسئول فروش نبود کسی آن را در دهانش چپانده بود.

 نمی دانم پشت این جمله چه استراتژی نهفته است و شاتل با چه معیارها و شاخص هایی به این جمله رسیده  شاید از تست A/B استفاده کرده  اما حسی که من به این جمله داشتم این بود و تا مدتها که آن را می شنیدم خنده ام می گرفت.

حالا بعد از گذشت مدتها وقتی تماس میگیرم دیگرسعی میکنم این جمله را نشنوم نمیدانم شاید شاتل هدفی از این کار داشته که به آن رسیده بسیار برایم جالب بود که نظرات دیگران را هم راجع به این جمله بشنوم

نمی دانم دیگران هم به این پیام توجه کرده اند یا این فقط حساسیت من به کلمات و نحوه استفاده از آنهاست و نباید زیاد گیر داد، اما برای من سوالهای زیادی بوجود آمد:

اینکه آیا الگوهای دیگری چه موفق و چه ناموفق در این باره در کسب و کارهای دنیا وجود دارد؟

آیا شاتل میخواهد این جمله به جمله اختصاصی آنها تبدیل شود یعنی به نوعی هروقت هرکس جایی این جمله را شنید به یاد شاتل بیفتد و به شکلی  بازشناسی برند رخ دهد.

  آیا اینکه همه مسول های فروش یک جمله بگویند انتخاب مناسبی است؟

هر چند شاتل قبلا هم از این کارها انجام داده مثلا:

نکته کوچکی در مورد کمپین اینستاگرامی شاتل

و یا کمپین سلامتی: من هیچگاه به خاطر چند گیگ اینترنت رایگان حاضر نمی شوم این اپلیکیشن را نصب کنم اما اگر شاتل آن را بدون هدیه در اختیار من میگذاشت احتمالا از آن استفاده میکردم.

البته که این تک جمله هیچگاه باعث نمیشود من به عنوان مشتری راضی از خدمات شاتل از آن منصرف شوم اما فکر می کنم چنین تک جمله هایی به مرور زمان صفحه و داستان و کتابی بسازند که خود شاتل را هم غیرقابل هضم کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.