رابطه هایی که در آنها خودمان نیستیم محکوم به شکستند

حتما برای شما هم پیش آمده که در رابطه ای احساس کرده اید خودتان نیستید، البته فهمیدن این جمله کار چندان راحتی نیست چون در یک رابطه به مرور زمان و به طور نامحسوس ممکن است تبدیل به آدمی شویم که طرف مقابل می خواهد و این را چندان متوجه نشویم.
در انتها وقتی می بینیم حالمان خوب نیست و احساسات خوبی را با طرف مقابلمان تجربه نمی کنیم. کمی که خوب نگاه می کنیم می بینیم خودمان نیستیم و آن آدم با مهارت تمام ما را تبدیل به کسی کرده که خودش خواسته، بعضی آدمها مهارت زیادی در اثرگذاری بر روی افراد دارند یعنی این جزیی از برنامه زندگی شان است معمولا در روابطی که بسیار منفعت طلبانه شکل می گیرند و یک طرف رابطه برای رسیدن به هدفی خاص آن رابطه را تشکیل داده، بیشتر رخ می دهند. منظورم از هدف خاص معمولا اهدافی خارج از حوزه عواطف هستند و صمیمیت در آنها کمتر می باشد و صمیمیت چندان دغدغه آن رابطه نیست.
این را خودمان که نزدیکترین کس به خودمان هم هستیم ممکن است دیر متوجه شویم و البته امکان دارد افراد بیرونی بهتر متوجه شوند.
به طور مثال وقتی میدیدم یکی از دوستانم به نسبت گذشته برخی از نظراتش نغییر کرده و دست به کارهایی می زند که در آنها نشانی از بهبود نیست برایم دردآور بود اما نمی توانستم به او بگویم آیا این واقعا نظر توست؟ چندبار به طور غیرمستقیم چیزهایی گفتم اما در نهایت اجازه دادم به مرور زمان خودش کم کم به این موضوع پی برد که چقدر خارج از چهارچوب فکری خودش تصمیم گیری می کند و البته این نتیجه پس از طی یک فرآیند دردناک برایش رخ داد.
به نظر من درناک ترین قسمت رابطه همین قسمت است تجربه من اینطور بوده در چنین رابطه هایی به محض اینکه می فهمم خودم نیستم توقف میکنم و رابطه را بررسی می کنم و سعی میکنم مدتی از آن رابطه دور شوم تا خودم را پیدا کنم. و اگر دیدم آن رابطه به صلاح من نیست و نمی توانم برای بهبودش کاری کنم و هزینه و دردسر ادامه دادن بیشتر از ادامه ندادن است، ادامه نمیدهم.
بنای چنین رابطه هایی سست است و به زودی از هم می پاشند مگر اینکه یک طرف رابطه آنقدر مهرطلب باشد که عمر رابطه را دراز کند یا اصلا متوجه این نکته که خودش نیست نشود اما وجود حال بد و احساسات مخرب از مولفه های این رابطه است ممکن است افراد متوجه نشوند که این حال بد ناشی از همان رابطه است گاهی آدمها آنقدر خود را به نشنیدن و ندیدن میزنند که کم کم به طور طبیعی کور و کر میشوند.
خوب است هر از چندگاهی از این منظر که آیا ما واقعا خودمان هستیم و چقدر تغییر کرده ایم تغییرات مثبت هستن یا منفی رو به بهبود هست یا نه؟ روابطمان را ارزیابی کنیم.

2 دیدگاه برای “رابطه هایی که در آنها خودمان نیستیم محکوم به شکستند

  1. سلام معصومه جان
    چقدر این حرف هایت، حرفهای امشب من بود…
    قبل از خواندن پستت، مدام حرف هایی از این جنس در ذهنم می چرخیدند…
    شاید اگر رابطه های این چنینی را تجربه نکنیم قدر رابطه های خوبمان را کمتر بدانیم.

    1. سلام فاطمه جان
      به هر حال این بخشی از مسیر رشد ماست ما درون رابطه هایی که می سازیم به بسیاری از نقاط ضعف و قوت خود پی می بریم مهم جایی است که پی می بریم از آنجا دیگر باید دست به اقدام بزنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.