این سه شنبه مهمان غزلی از شاعر ترمه و تغزل حسین منزوی هستیم کسی که از صمیم دل از اعماق وجود شاعر بود و غزل می گفت.
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظــه دیـــدارت
شروع وسوسهای در من، به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بود
اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپـوری، مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکــار دغلپیشه، بهانه اش نشنیـدن بود
چه سرنوشـت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود.
پی نوشت: کوروش یغمایی هم این شعر را خوانده است. حتما گوش دهید قصه پلنگ و ماه کامل شنیدنی است.
خوانش این شعر در آپارات
سلام
هیچوقت به ناچاری دوخط برای انتخاب متوازی بودن فکر نکرده بودم، اما دوستشان دارم چون نه برخوردی باهم دارند و نه تنفری، تا همیشه بافاصله ای امن هوای هم رو دارند…این نرسیدن ها زیباست هرچند شعارگونه است اما زیباست.
بابت شعر زیبای که انتخاب کردی ممنونم.
دلم میخواهد شعرها را با صدایت بشنوم
کاملا موافقم
برداشت و جمله جالبی بود ..
سلام
منزوی شاعریه که چه بخوام چه نخوام حتما هر روز شعر می خونم ازش، انگار صدام می کنن و انقدر دوستش دارم که وقتی دیدم تو هم این شعر رو اینجا گذاشتی نتونستم ساکت بمونم.
منم یه پست راجع بهش دارم آخه.
سلام
حتما می خونمش زهرا جان از زبان تو شیواتر هم خواهد بود.
منزوی یاران خود را دست چین می کند و هر کسی از او شعری را نمی خواند
به همشهری بودن باهاش میبالم
اولین شعرهایی بود که خوندم خیلی هم زود حفظ ش شدم الان بعد از چندین سال باز برام دلنشینه….
واقعا از تمثیل های قدیمی خسته شدم و منزوی تمثیل های جدیدی رو به کار میبره و این نقطه قوته .اینستاpeta1379
اگر یک شعر از حسین منزوی بلد باشم این شعر هست .
روزی دوستی شاعر ، این شعر و این شاعر رو به من معرفی کرد . و داستان پلنگ و ماه را برای من تعریف کرد . شاید طی این سالها به هزارن نفر این شعر رو معرفی کردم . تا آنها هم از شنیدن و خواندن . این شعر و این داستان لذت ببرند .
از شما برای به اشتراک گذاری این شعر زیبا متشکرم
سپاس
بیت اول امیدی وصف ناپذیر رو به تصویر میکشه و بیت دوم سریع سرکوبش میکنه! این یک شوک به مخاطب است. بلافاصله در بیت سوم دل بریدن رو به تصویر میکشه و مجددا شوک به مخاطب وارد می شود. بیت چهارم یک حالتی مثل دلداری دادن در خود دارد و دل مخاطب را آرام میکند و در بیت پنجم به ادامه زندگی اشاره میکند و در دو بیت بعد گلایه های زیبایی میکند و مخاطب را کاملا پای حرفش مینشاند. این سیری که بیت ها طی میکنند خودش یک داستان چند جلدی است. منزوی شاعر خوبی بوده.
سپاس از توضیحات جالبتون
سلام
فکر میکنم که حسین منزوی در این شعر زیبا داستان زندگی و عشقش خودش رو بیان میکنه که به جدایی رسید.
چرا به جدایی؟؟
عالی بود
داستان زندگی بسیاری از ماست