شیراز گردی: اردیبهشت مردمکت فال من شود!

شیرازگردی

هر وقت حدیث شیراز به میان می آید این شعر زیبای حدیث لرزغلامی که خیلی هم “تن تن ت تن” هست در ذهنم مرور می شود. 

شیراز می روم که دلت مال من شود

اردیبهشت مردمکت فال من شود!

از بوسه ات بنفش بپوشم دم بهار

رنگ لبان تو مد امسال من شود!

بلبل زبان من تو کجایی که چشم هات

حرف و حدیث گوشی اشغال من شود

در دید و بازدید بهارانه چشم تو

مشتاق پسته های خوش اقبال من شود!

حافظ مدد نمی کند آیا که این بهار

شیراز می روم دل تو مال من شود؟

هر شهری که می روی باید پیاده روی های شبانه را در آن تجربه کنی بخصوص اگر شیراز باشد و اردیبهشت باشد و با عطر بهارنارنجی که در هوا پراکنده است آمیخته باشد و تو را هر لحظه به عمیق نفس کشیدن وادارد و هیچ چیز دیگری هم بهتر از آن نیست در کنار دوستانی قدم بزنی که دوست دوست هستند. به قول اویگن کندی

  برای کار کردن

برای حرف زدن

برای قدم زدن

برای تفریح کردن

خیلی ها را میتوان پیدا کرد.

اما دوست کسی است که

برای هیچ کاری نکردن

و صرفا کنار هم بودن             

گزینه ای جذاب باشد

 و حمید طهماسبی دوست خوب متممی شیرازی با همه کارهای زیادی که داشت و سری که خیلی شلوغ بود از این گونه دوستان است.

شیراز برای ما سفری خاطره انگیز بود چون بی دغدغه از ته دل فراوان خندیدیم و خود بودن خود را تجربه کردیم از ضعف ها و شکستها و اشتباهات هم گفتیم و خواستیم با تجربیاتمان شاید بتوانیم ضعف های همدیگر را پوشش دهیم در این سفر بسیار آموختیم، آموختیم چگونه می شود روزهای تلخ را به شیرینی مبدل کرد و چگونه می توان در جوار بعضی آدمها خود را یافت.

باغ ارم، حافظیه، شاهچراغ و بازار وکیل، سرای مشیر با فیروزه ای چشم نوازش، نارنجستان قوام ماکتی از بهشت، خانه زینت، مسجد نصیرالملوک با آن رنگهای اعجاب برانگیزش، خیابان زند، پیاده روی شبانه خیابان چمران و دورازه قرآن، لمس خنکا و سردی هوای شبانه باغ های قصر دشت خیابان همت شمالی که از دو طرف غرق در درخت و باغ و سرسبزی بودند وقتی دستهایمان را از ماشین بیرون می آوردیم و می دانستیم این هوا دیگر جایی نصیب مان نمی شود پس باید بیشتر لذت برد، گلهایی که در زمین فوتبال پارک چمران زدیم، املت یونانی کافه هدایت، خیابان هدایت، مجتمع خلیج فارس و شهربازی و شاورما، بستنی بابا بستنی حافظیه و فالوده شیرازی دراک فلکه معلم، کتلت کاکو و رستوران هفت خوان با معماری و طراحی بی نظیرش، ناهار و قهوه دفتر مدیرعامل، مزه ترش و آبدار ازگیل های خانه پدری حمید و درخت نارنج و ناهار مامان پز و مهربانی دلنشین اش و مراسم چایی و گپ و گفت در سایه انگورهای نیامده تابستان، املت و جوجه کباب بسیار خوشمزه دست پخت این دوست عزیز و خانه باغ بارانی روز جمعه غرق در آواز گوش نواز دوش دوش که آن مه لقای نابغه موسیقی ایران محمدرضا شجریان لحظات به یادماندنی بودند که ما در این سفر تجربه کردیم. شیراز را حتما تجربه کنید شاید بهتر باشد بگویم اردیبهشت بدون شیراز بهشت را کم دارد.

شیراز باغ ارم
باغ ارم
شیراز باغ ارم
باغ ارم
شیراز نارنجستان قوام
نارنجستان قوام
شیراز باغ ارم
پیاده روی در باغ ارم
شیراز
یک دیدار متممی در دفتر آقای مدیر( از راست دوستان متممی :نیلوفر کشاورز، حمید طهماسبی، شهرزاد پاک گوهر، معصومه شیخ مرادی)

شیراز

10 دیدگاه برای “شیراز گردی: اردیبهشت مردمکت فال من شود!

  1. معصومه جان با همه مشغله هایی که این روزا دارم ولی این پُستت ریگ را آموی پرنیان کرد.
    بسوی شیراز…
    بوی جوی مولیان آید همی
    یاد یار مهربان آید همی
    ریگ آموی و درشتی راه او
    زیر پایم پرنیان آید همی
    آب جیحون از نشاط روی دوست
    خنگ ما را تا میان آید همی
    ای بخارا! شاد باش و دیر زی
    میر زی تو شادمان آید همی
    میر ماه است و بخارا آسمان
    ماه سوی آسمان آید همی
    میر سرو است و بخارا بوستان
    سرو سوی بوستان آید همی
    آفرین و مدح سود آید همی
    گر به گنج اندر زیان آید همی

  2. سلامممممممممم
    به منم خیلی خوش گذشت
    خیلی چیزها از شما ها یاد گرفتم
    کلی بهمون چسبید خلاصه، کلی خندیدیم
    مرسی که اومدین و مرسی که آنقدر با حال بودید
    عکس هایی هم که انتخاب کردی عالین ?

    1. سلام حمیدجان این سفر جزو بهترین سفرهای من بود و فراموش نشدنی، ما دوستی متفاوتی را از تو یاد گرفتیم. برات آرزوی موفقیت دارم آقای مدیر و به همه اون آرزوهایی که گفتی برسی و مطمئنم می رسی.
      راستی حمید جان تو جزو همان آدمهایی هستی که آدم را غافلگیر میکنند.

  3. سلام معصومه جان ، چه شعر قشنگی بود، من تا حالا نشنیده بودم، با این شعر و عکس ها و نوشته هات من رو بردی به حال و هوای اردیبهشتی شیراز، قدم زدن در جوار حضرت حافظ و بوی بهار نارنج که اردیبهشت ها توی حیاط خونمون می پیچید، خلاصه حسابی دلم رو هوایی کردی، سعدی جان هم در وصف شیراز فرموده :
    خوش تر از دوران عشق ایام نیست
    بامداد عاشقان را شام نیست
    هر کسی را نام معشوقی که هست
    می برد معشوق ما را نام نیست
    باد صبح و خاک شیراز آتشیست
    هر که را در وی گرفت آرام نیست

    1. ممنون مریم جان از این پیام زیبا و حس و حال قشنگت ، واقعا شیراز و در جوار دوستان شیرازی جایی بود
      که من آرزو کردم کاش می توان کمی زمان قرض گرفت و از زندگی بیشر لذت برد و شبانه روز از ۲۴ ساعت بیشتر بود اونجا قدر زمان رو بیشتر دانستم.

  4. معصومه آنقدر تو خوب نوشتی من تازه فهمیدم چقدر بهم خوش گذشته
    راست میگی
    ایشالا سرمون یکم خلوت بشه برنامه میذاریم
    گقته بودم بهت در “تفریحات جوانانه” خوش گذرانی بسیار است. می نوشتی خواستم بریم باغ عفیف آباد بسته بود. ?
    خلاصه و کوتاه نوشتی ولی به همه چیز اشاره کردی

    1. آره حمید اتفاقا خودم هم وقتی داشتم مینوشتم باخودم گفتم چقد بهمون خوش گذشته و حواسمون نبوده ایشالله سفرای بعدی.

  5. سلام علیکم معصومۀ عزیز
    خوشحالم که تونستم این پست رو توی سایتت بخونم.
    یکبار خوندم ولی نظر ندادم. دوباره دلم هوای خواندن این پست رو کرد و دوباره برگشتم. توصیفت از شیراز رو دوست داشتم. من هنوز سعادت نداشتم اردیبهشت به شیراز سفر کنم ولی خیلی از جاهایی که تو رفته بودی رو رفتم و می‌فهمم چی می‌گی.
    عکسی که حمید نشسته رو خیلی خوشم اومد. حسّ می‌کنم خیلی باهم توی اون موقعیّت شوخی کردید که اون لبخند دوست‌داشتنی روی لبتون نقش بسته.
    می‌خواستم بگم درسته مثل حمید دیگه پیدا نمی‌شه یا اگر منصف باشم، باید بگم کم پیدا می‌شه ولی خب دوست دارم اگر به شهرهای دیگه‌ای هم سفر کردی، به همین شیوه برامون بنویسی.
    ان‌شاءالله همیشه لبخند روی لبات باشه و از لحظه‌هات لذّت ببری.

    1. ممنون سیناجان
      آره همینطوره تمام لحظات ما با لبخند و شادی سپری شد و تمام لحظات در لحظه بودیم.
      چشم حتما از سفرهام مینویسم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.