انتظار صبح، دلهره در زمان حال و خاطرات دلپذیر در شب، آلن دو باتن: بخش دوم

در ادامه پست های قبلی در خصوص زمان حال 

قابلیت زیستن در زمان حال و سیلی زدن

چرا در زمان حال نیستیم؟ پس کجاییم؟

چرا باید هم اکنون، اینجا باشیم؟

و پست آلن دوباتن چگونه درباره زمان حال می گوید؟: بخش اول، که قسمتی از سخنان آلن دو باتن از کتاب جستارهایی در باب عشق را در خصوص زمان حال آوردم، بخش دوم و پایانی از سخنان آلن دو باتن را در زیر خواهید خواند:

(۶)

 آیا بارها پیش نیامده بود که لذت زمان حال، با بی نزاکتی به اعتبار آینده ندیده گرفته شده بود؟ ماجراهای عاشقانه ای که من تقریبا به تدریج، از تعهد به عاشق شدن پا پس کشیده بودم، با این دلخوشی همیشگی که که ماجراهای عاشقانه دیگری پیش خواهند آمد که من با بی قیدی تمام مدل های مرد مجلات، از آنها لذت خواهم برد.

عشق های جدیدی که تلاش مذبوحانه و مرگبار مرا، برای ایجاد ارتباط با کسی که دست تقدیر در زمان مناسب سر راه من قرار خواهد داد به ثمر می رساند.

(۷)

آینده برخی از رضایت ها و امنیت های گذشته را نیز دربردارد، به یاد می آورم که در کودکی، زمانی تعطیلات به مذاقم خوش می آمد که دوباره به خانه برمی گشتیم، زیرا هیجان زمان حال جایش را به خاطرات ثابت می داد.

تمام دوران کودکی ام را در انتظار تعطیلات زمستانی می گذراندم که با خانواده به مدت دو هفته برای اسکی به کوههای آلپ می رفتیم. ولی سرانجام وقتی در بالای کوه بودم، و به دره پوشیده از کاج زیر پایم و آسمان آبی لطیف بالای سرم می نگریستم، دچار نوعی دلشوره همه جانبه اگزیستانسیل می شدم که از خاطره آن موقعیت تهی می شد، خاطره ای که تنها از شرایط واقعی (بالای کوه، آسمان آبی لطیف) تشکیل شده بود. و لاجرم از هر چه که آن لحظه را جذاب می کرد خالی شده بود، زمان حال دلچسب نبود، نه به خاطر این که آب دماغم راه افتاده بود، یا تشنه بودم یا شال گردنم را فراموش کرده بودم، بلکه به دلیل اکراهم برای پذیرفتن این واقعیت که سرانجام آنچه را در تمام سال در لایه های آسوده آینده پنهان بود، زندگی می کردم.

با وجود این به محض این که به پایین شیب کوه می رسیدم، به پشت سر و بالای کوه می نگریستم و اعلام می کردم که اسکی فوق العاده ای کرده ام، و به این ترتیب بود که تعطیلات زمستانی( و به طور کلی بیشتر زندگی ام) ادامه یافت: انتظار صبح، دلهره در زمان حال و خاطرات دلپذیر در شب

پی نوشت: از آلن دو باتن در آینده بیشتر خواهم نوشت. راستی اگر کتابهای آلن دو باتن را خوانده اید نظر شما درباره او چیست؟

3 دیدگاه برای “انتظار صبح، دلهره در زمان حال و خاطرات دلپذیر در شب، آلن دو باتن: بخش دوم

  1. راستش من کتاب خوشی ها و مصایب کار رو از آلن دوباتن خوندم، اما چندان نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم. انقدر پر از استعاره ها و مجازهای متعدد بود که فهم متن اصلی بسیار دشوار میشد. البته شاید هم مهارت مترجم در انتقال مطلب ضعیف بوده است و شاید قدرت درک مطلب من!
    اما نگاه متفاوت و عمیق و فلسفی آلن دوباتن به مسائل مختلف و حتی روزمرگی های کار را در آن کتاب کاملا حس کردم.
    سخنرانی آلن دوباتن در کنفرانس تد رو بیشتر دوست داشتم: a kinder, gentler philosophy of science

    1. من هنوز خوشی ها و مصائب رو نخوندم اما کاملا می فهمم چی میگین کتابهای آلن دوباتن رو حداقل باید دوبار بخونی و اینکه ذهنت تا حدی با ادبیات و رمان و استعاره و تمثیل و فلسفه آشنا باشه.
      ممنون از نظری که گذاشتین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.