کار مفید چیه؟

اینجا دوتا از تجربیاتم رو زمانی که توی دانشگاه ریاضی تدریس می کردم برای نشون دادن تاثیر حس مفید بودن کار روی آدم رو براتون تعریف می کنم چون می خوام یه جورایی داستان تعریف کنم ترجیح دادم کمی شکسته و عامیانه تر صحبت کنم یعنی خود کلام به اون سمت رفت، به این خاطر این نوشته کمی متفاوت تر از نوشته های قبلیه:

 

۱ چرا ما باید ریشه های این معادله رو به دست بیاریم؟

 زمانی که دانشگاه، ریاضی تدریس می کردم دانشجوها زیاد به من غر میزدند مثلا محاسبه دلتا و پیدا کردن ریشه های این معادله یا حل این انتگرال دوگانه پیچیده و ناخوشایند چه کمکی به زندگی ما میکنه به این خاطر بیشتر اوقات می رفتم و کاربردها رو پیدا می کردم و قبل از اینکه اونا بپرسن کاربرد درس رو می گقتم که مثلا این معادله تو علم پزشکی و ساخت تجهیزات پزشکی چقدر کاربرد داره طوری توضیح میدادم که اگر این فرمول نباشه همه مون می میریم! اگر هم بلد نبودم چیزی سرهم می کردم و به آنها تحویل میدادم فقط می خواستم مطمئن بشن که کاربردی هست بعد از اون دیگه دانشجوها ساکت می شدند و کمتر غر می زدن و به درس گوش میدادن و اون شوق یادگیری رو قشنگ تو نگاهشون می دیدم، می خوام بگم وقتی افراد می فهمن کارشون مفیده حاضرن هر سختی رو به خاطرش تحمل کنن پس یکی از شاخص های علاقمندی به کار میتونه اطمینان از مفید بودن کار باشه بد نیست که سازمانها هر از چندگاهی مفید بودن کار و عملکرد هر کدام از نیروهاشون رو و تاثیری که میتونه تو جامعه داشته باشه رو به اونها متذکر بشن. فکر می کنم این میتونه یکی از راههای ایجاد انگیزه برای ادامه کار و نگهداشت کارکنان باشه.

 

۲ پسرهای تخس با یه کیلو آدامس 

روزهای اولی که وارد کلاس شدم ، کلاس پر بود از دانشجو که از ترم های قبل و پس و پیش افتاده بودن و حدود ۶۰ نفر می شدن تعداد زیادی از پسرهای تخس که یه کیلو آدامس هم دهنشون بود و حتی طرز نشتنشون سر کلاس تهوع آور بود و مدام هم شلوغ کاری و شیطنت می کردن سعی نکردم باهاشون مقابله کنم  با خودم گفتم چطور میخوام به اینها ریاضی درس بدم تو جلسات بعدی یه ترفند بهشون زدم گفتم پاک کردن تخته بیست و پنج صدم به نمره پایان ترم شما اضافه میکنه ( خودم می دونستم آخرسر باید کمکشون کنم و یه جورایی نمره بدم پس بدعهدی توش نبود.)  از اون روز به بعد همه برای پاک کردن تخته دست و پا میشکستن چند تا کاربرد برای منی که کل طول کلاس رو سرپا بودم داشت لااقل لحظه ای مینشستم و استراحت می کردم و گرد ماژیک هم تو حلقم نمی رفت فواید دیگری هم داشت از اینکه کم کم اون پسرهای شیطان رام شده بودن و همه حواسشون و انگیزه شون این بود که کی تخته پر بشه و پاکش کنن یکیشون گفت من حاضرم روزی صد بار تخته رو پاک کنم ، اصلا تخته پاک کردن بهم حس آرامش میده، خودم واقعا حواسم نبود به اونها حس مفید بودن القا کرده بودم دیگه احساس نمی کردن سربار کلاس هستن و مخشون به درد ریاضی نمی خوره تو جلسات بعدی هم الگوهای صحیح رفتار توی کلاس رو بهشون گفتم کم کم  آدامس هاشون رو هم درآوردن. و حرف گوش کن شدن یه جوری من اونها رو وارد بازی کرده بودم و این بازی دادن به اونها حس کار مفید داده بود. من در طول دو سال سابقه تدریسم از این ترفند استفاده کردم و خیلی کارساز بود. هم برا دانشجوها جدید بود هم خنده دار و تفریح طور و هم نمره آور و هم من کمی استراحت می کردم. استراتژی برد-برد بود.

2 دیدگاه برای “کار مفید چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.