شاعران بر اساس تجربیات یا درک یا الهام یا شهودشان شعر می گویند چیزی که در یک شعر گفته می شود لزوما درست یا غلط نیست اما تجربه ای دلپذیر است که دریچه ای به دنیایی جدید را به روی ما می گشاید.
تجربه ای که شیمبورسکا از آن صحبت می کند شاید بارها برای ما هم اتفاق افتاده باشد کسی را می بینیم و فکر می کنیم بار اول است که او را می بینیم کمی که با هم حرف می زنیم می بینیم بارها و بارها او را در گذشته دیده ایم و این اولین بار نیست، این اتفاق بارها برای من هم افتاده است شاید شما هم از این تجربه ها داشته باشید.
این سه شنبه با شعر زیبایی از شیمبورسکا به روز می شویم شعر عشق در نگاه اول از کتاب آدم ها روی پل
هر دو بر این باورند
كه حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده
چنین اطمینانی زیباست،
اما تردید زیبا تر است.
چون قبلا همدیگر را نمی شناختند،
گمان می بردند هرگز چیزی میان آنها نبوده
اما نظر خیابان ها، پله ها و راهروهایی
كه آن دو می توانسته اند از سال ها پیش
از كنار هم گذشته باشند، در این باره چیست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آیا به یاد نمی آورند
شاید درون دری چرخان
زمانی روبروی هم؟
یك ببخشید در ازدحام مردم؟
یك صدای اشتباه گرفته اید در گوشی تلفن؟
– ولی پاسخشان را می دانم.
– نه، چیزی به یاد نمی آورند.
بسیار شگفت زده می شدند
اگر می دانستند، كه دیگر مدت هاست
بازیچه ای در دست اتفاق بوده اند.
هنوز كاملا آماده نشده
كه برای آنها تبدیل به سرنوشتی شود،
آنها را به هم نزدیك می كرد دور می كرد،
جلو راهشان را می گرفت
و خنده ی شیطانیش را فرو می خورد و
كنار می جهید.
علائم و نشانه هایی بوده
هر چند ناخوانا.
شاید سه سال پیش
یا سه شنبه ی گذشته
برگ درختی از شانه ی یكیشان
به شانه ی دیگری پرواز كرده؟
چیزی بوده كه یكی آن را گم كرده
دیگری آن را یافته و برداشته.
از كجا معلوم توپی در بوته های كودكی نبوده باشد؟
دستگیره ها و زنگ درهایی بوده
كه یكیشان لمس كرده و در فاصله ای كوتاه آن دیگری.
چمدان هایی كنارهم در انبار
شاید یك شب هر دو یك خواب را دیده باشند
كه بلافاصله بعد از بیدار شدن محو شده
بالاخره هر آغازی
فقط ادامه ایست
و كتاب حوادث
همیشه از نیمه ی آن باز می شود.
لینک های مرتبط:
ویسواوا شیمبورسکا و کتاب هیچ چیز دو بار اتفاق نمی افتد
شعری از ویسواوا شیمبورسکا: ترجیح می‌دهم
