دنیای دیجیتال ، آیا جایی برای مخفی شدن وجود دارد؟

مفدمه: من تکنولوژی و دنیای دیجیتال و قدرتش را بسیار دوست دارم و می دانم چه تاثیری در زندگی ما داشته و دارد و سرعت زندگی ما دو برابر و سه برابر که نه، چندین برابر شده است. اما…

داشتم کتاب می خواندم یهو صدای بچه ها که داشتند قایم موشک بازی می کردند از توی کوچه حواسم را به سمت خودش برد ۸۰ ۹۰ ۱۰۰ اومدم سک سک…

 کمی برایم عجیب بود اینکه هنوز هم هستند بچه هایی که قایم موشک بازی می کنند و بعد یکدفعه به این فکر کردم بچه ها واقعا کجا مخفی می شوند مگر این روزها جایی برای مخفی شدن وجود دارد؟

یاد مربی ورزشی مون افتادم یک روز از صبح توی گروه تلگرامی که برای اطلاع رسانی از ساعت های حضور او در باشگاههای مختلف است پیدایش نبود تا عصر خبری نشد بچه ها با چند باشگاه تماس گرفته بودند آنها هم خبر نداشتند بعد گمانه زنی ها شروع شد یکی می گفت تا دو ساعت پیش آنلاین بوده یکی می گفت نیم ساعت پیش فلانی رو تو اینستاگرام لایک کرده…

بعدها کاشف بعمل آمد گوشی اش رو تو خونه جا گذاشته بود و با یکی از همسایه هاشون که حالش بد بوده رفته بیمارستان …

برای من این قسمت قضیه مهم بود که چقدر در دنیای دیجیتال می شود پیگیر افراد بود الان، نیم ساعت پیش، دیشب چی خورده، چی پوشیده. یا عبارتی که چند وقت پیش از یک دختر خانم شنیدم : طرف با یه من ریش اومده عکسهای فلانی رو لایک کرده آخه تو چه سنخیتی با اون عکس ها داری؟

این در معرض بودن های شدید که گاهی خودمان به آن تن می دهیم و گاهی هم به خاطر کنجکاوی دیگران پیش می آید چقدر می تواند خوب یا آسیب زننده باشد و با شنیدن صدای بچه ها این سوال برایم پیش آمد که در دنیای دیجیتال واقعا کجا می توان مخفی شد؟ چند وقت هم که مثلا تلگرام نباشی صدای ملت درمی آید و گمانه زنی هایشان شروع می شود. واقعا کجا می توان مخفی شد؟

کلا توی این فضا که نیستی انگار اصلا نیستی به خودت هم این نبودن تلقین می شود انگار مرده ای…

قبلا بچه که بودیم معمولا در هر محله ای یک زن یا مرد فضول و مودبانه تر بگویم کنجکاو پیدا می شد که همه از دستش عاصی بودند نمی دانم با این زن و مردها چقدر خاطره دارید یک خانم در محله ما بود که می گفت من آمار دستشویی خانه فلانی را هم دارم.

خواستم بگویم الان محله ها پر شده است از این کنجکاوها در واقع هر کدام از ما تبدیل شده ایم به یک فضول کنجکاو.

با خودم می گویم اگر واقعا چند روزی بخواهیم نباشیم، گم باشیم، پرت شویم، کجا باید برویم آیا دنیای دیجیتال و این تلفن همراه مانند کفشهای میرزا نوروز در آن فیلم هر جا برویم جلوتر از ما پرت می شوند مقابلمان؟

پی نوشت۱: جاهایی که ما قایم می شدیم معمولا پشت در اتاق ها، لای رختخواب ها، توی گنجه ها، زیر انبوهی از لباس ها و چادرها و پشت پدر و مادرکه به آنها می سپردیم ما را لو ندهند و آنها با فشار و زور و تهدید چهره شان را طبیعی نشان می دادند که ما لو نرویم.

پی نوشت۲: در زبان کردی به قایم موشک « هه شار هه شاره کی» می گویند. ما در واقع هه شار هه شاره کی بازی می کردیم. (این هم یک ارزش افزوده برای این مطلب)

7 دیدگاه برای “دنیای دیجیتال ، آیا جایی برای مخفی شدن وجود دارد؟

  1. راستش من دیروز همین حس رو نسبت به تو داشتم

    در چند روز اخیر معمولا بعد از برگشت از اداره یه سر به وبلاگت میزدی و کامنت ها رو منتشر میکردی. دیروز همچین اتفاقی نیفتاد و منم گفتم یعنی چه اتفاقی افتاده؟ نکنه زبونم لال … .
    این حس رو نسبت به دیگر دوستان وبلاک نویس هم پیدا کردم. امین آرامش. سعید فعله گری. طاهره خباری.
    این حس در من نسبت که کسایی به وجود میاد که مستمر و پیوسته در یه فضایی حضور دارند اما برای مدتی بدون هیچ خبری غیب می شوند.

    تاکنون که جلوی خودم رو گرفته ام و هنگام داشتن چنین حسی به این افراد ایمیل نزده ام. چون میدانم در اکثر مواقع حسم اشتباه است.

      1. ببین دقیق که نه. اما وقتی یه رفتاری چند بار بدون اینکه عمدی باشه تکرار میشه, میشه یه حدسایی زد.
        بذار حدس بزنم. تو بگو چقدرش به واقعیت نزدیکه.
        معمولا دوبار در روز به اکانت وردپرست سر میزنی. یکی بعد از اینکه از اداره برمیگردی (بین ۳ تا ۴) یکی هم آخر شب قبل از خواب (۱۱ تا ۱۲)
        توی همین زمان هاست که پست جدیدی منتشر میکنی و کامنت ها رو پاسخ میدی.
        صبح نمیدونم چه ساعتی بلند میشی. اما چون شب تا دیر موقع بیداری حدسم اینه که فرصت زیادی تا قبل از رفتن به اداره نداری. به خاطر همین وبلاگ هایی که برات اولویت دارن رو می خونی و شاید هم کامنت گذاشتی.
        توی اداره به وبلاگ ها و کامنت گذاری و انتشار پست نمی پردازی چون این رو دور از اخلاق کاری میدانی.

        من احتمالا مهر یا بهمن بیام تهران. احتمالا.
        با این تفاسیر فالگیر خوبی میشم برم تو خیابون بساط کنم یا تو دیوار تبلیغ کنم؟ ?

        1. تا حدی درسته، فالگیر خوبی میشی. دیگه دنبال کارای دیگه نگرد فالگیری خیلی پول توشه.

  2. سلام معصومه جان 🙂
    موافقم باهات. مثالهات عالی بودن.
    راستی تا حالا شده که اوج شلوغی سوار مترو بشی؟ سر پا وایسی و همه گوشی بدست باشن و تو بخاطر حفظ حریم خصوصیشون! مجبور بشی تو افق محو شی ؛)
    (یک ساعت پیش برات کامنت گذاشتم اما حجم اینترنتم تموم شد و کامتنم پرید!
    اینم بگم: سه شنبه ها با شعرهای زیبایی که میگذاری، دوست داشتنی ترن 🙂 )

    1. آره صدیقه جان اتفاقا این تجربه رو داشتم بعضی وقتام ناخواسته شیطان درونم فعال شده و چشمم افتاده به صفحه گوشی شون هی لعنت فرستادم به خود شیطان:)
      ممنونم ازت با کامنت انرژی بخشت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.