حسادت

چگونه با حس حسادت روبرو شویم؟

چند وقت پیش یکی از دوستانم  گلایه و آه و ناله می کرد که در محیط اداری که وقت آزاد دارم و مطالعه می کنم  بازخورد خوبی نمی گیرم و دیگر مطالعه نمی کنم، همکارانم آن را بهانه می کنند و می گویند تو به خاطر مطالعه  کارت را درست انجام نمی دهی و من دیگر نمی خواهم مطالعه کنم .

هر چند من آن را بهانه ای بیش نمی بینم اما با هم نشستیم و کمی این رفتارها را تحلیل کردیم و از هر دری سخن گفتیم نهایتا نتیجه گفتگوهای ما این شد:

من فکر می کنم دلیل اعتراض دیگران نوعی حسادت است. افراد وقتی خود نمی توانند کاری را انجام دهند که می دانند مفید است، اگر دیگران آن را انجام دهند اذیت می شوند و در این مواقع موانع مختلف بر سر راه دیگران می گذارند، اینها البته طبیعت زندگی است و اگر خلاف این باشد تعجب دارد من یاد داستان خرچنگ ها افتادم اگر نخوانده اید آن را بخوانید.

حسادت یک حس طبیعی است ممکن است در برخورد با وقایع بیرونی برای هر کدام از ما اتفاق بیفتد اما تحلیل و تامل در آن مهم است.

من هم بارها دچار این حس شده ام، در گذشته به شکل منفعلانه ای با آن برخورد می کردم  البته جنبه حسرت آن قویتر بود اما به هر حال هیچوقت به فکر ضربه زدن یا ایجاد موانع برای دیگران نبودم.

اما امروز کمتر دچار حسادت می شوم و آن هم به خاطر نوعی خودآگاهی است که در مسیر زندگی ام ذره ذره دارم آن را تجربه می کنم.

به هر حال وقتی هم دچار حسادت می شوم به شکل فعالانه ای با آن برخورد می کنم:

در این مواقع به طرح سوالاتی از خودم می پردازم:

دلیل حسادت چیست؟ من دقیقا به چه چیزی حسادت می کنم؟

آیا اصلا چیزی که به آن حسادت می کنم جزو اهداف و خواستنی های من بوده؟ یا یک احساس لحظه ای است و باید آن را جدی نگیرم؟

اگر هست آن شخص چه هزینه هایی برای رسیدن به آن هدف داده  و من نداده ام؟

آیا اصلا من شرایط لازم برای رسیدن به آن هدف را داشته ام؟

موقعیت الان من چگونه است؟ من در چه جایگاهی قرار دارم؟ 

من چه توانایی ها و ویژگی هایی دارم ؟

من چه اقداماتی برای رسیدن به هدفم انجام داده ام؟

ممکن است به این نتیجه برسم که اصلا دستاورد آن شخص برای من ارزشمند نیست یا جزو اهداف من نبوده یا اصلا برای رسیدن به آن تلاشی نکرده ام بنابراین دلیلی بر حسادت نمی بینم و ماجرا خاتمه می یابد.

ممکن هم هست به این نتیجه برسم که دستاورد این شخص جزو دوست داشتنی های من هم بوده ولی برای رسیدن به آن کوتاهی کرده ام و حسرت و افسوس بخورم اما سعی می کنم با دقیق تر شدن در رفتار آن شخص و حتی با کمک گرفتن از خود او بیشتر درباره اش فکر کنم و با در نظر گرفتن موقعیتم به این فکر کنم آیا من الان می توانم به آن هدف برسم؟ آیا زمان لازم برای رسیدن به آن را دارم؟

و با همه این پرسش پاسخ ها ممکن است از آن صرفنظر کنم یا اقداماتی برای رسیدن به آن انجام دهم به هر حال این حسادت برای من نیرو محرکه خوبی می شود.

نظر شما در این باره چیست؟ چگونه با حسادتی که در شما رخ می دهد برخورد می کنید؟ اصلا حسادت می کنید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.