سه شنبه ها با شعر: خوب بود این مردم، دانه های دلشان پیدا بود

این سه شنبه هوس کردم شعری از سهراب بگذارم شاید باور کنید یا نه اما سه شنبه ها به من الهام می شود که چه شعری را توی سایت بگذارم کسی در درونم می گفت:

من اناری را، می کنم دانه، به دل می گویم:
خوب بود این مردم، دانه های دلشان پیدا بود.

اما شعر سهراب:

آسمان ، آبی تر،
آب، آبی تر،
من در ایوانم ، رعنا سر حوض.
رخت می شوید رعنا
برگ ها می ریزد.
مادرم صبحی می گفت : موسم دلگیری است.
من به او گفتم: زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست.
زن همسایه در پنجره اش، تور می بافد، می خواند.
من * ودا * می خوانم ، گاهی نیز
طرح می ریزم سنگی، مرغی، ابری.
آفتابی یکدست.
سارها آمده اند.
تازه لادن ها پیدا شده اند.
من اناری را، می کنم دانه، به دل می گویم:
خوب بود این مردم، دانه های دلشان پیدا بود.
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم.
مادرم می خندد.
رعنا هم.

پی نوشت: سهراب چه زیبا شعر را نقاشی می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.